وبلاگ شخصی عباس قامت بلند فارغ التحصیل رشته مددکاری اجتماعی و عضو کوچکی از انجمن بزرگ مددکاران اجتماعی ایران

✍عباس قامت بلند مددکار اجتماعی /فعال اجتماعی /عضو پیوسته دفتر مددکاران اجتماعی ایران /عضو فدراسیون بین المللی مددکاران اجتماعی(IFSW)

وبلاگ شخصی عباس قامت بلند فارغ التحصیل رشته مددکاری اجتماعی و عضو کوچکی از انجمن بزرگ مددکاران اجتماعی ایران

✍عباس قامت بلند مددکار اجتماعی /فعال اجتماعی /عضو پیوسته دفتر مددکاران اجتماعی ایران /عضو فدراسیون بین المللی مددکاران اجتماعی(IFSW)

ضرورت خدمات مددکار اجتماعی در پاندمی کرونا چیست؟

مددکاران اجتماعی نقش یک روانشناس و مشاور را ایفا می‌کنند و در مواردی نقش جامعه‌شناس، مردم‌شناس و یا کارشناس اقتصادی و اخلاقی دارند و به مراجعان کمک می‌کنند، به یقین مددکاری اجتماعی یکی از ضروری‌ترین نیازهای جامعه امروز به خصوص در پاندمی کرونا به شمار می‌رود.

مددکاری اجتماعی تغییر در حالات روانی مددجو و نیز تغییر در محیط اجتماعی او است، مددکاران اجتماعی نه تنها از منابع اجتماعی به منظور حل مشکل انسان‌ها استفاده می‌کنند بلکه توسعه منابع اجتماعی را نیز مدنظر دارند.

مددکاران اجتماعی از طریق وارد شدن به زندگی مددجو به طور مستقیم رفتارها و ارتباطات مددجو و خانواده او را مشاهده و مورد بررسی قرار می‌دهد و به تشخیص و ارزیا بی مشکل می‌پردازد، و در صورتی که لازم باشد تغییر در محیط خانوادگی و اجتماعی مددجو به وجود می‌آورد.

مددکار اجتماعی از سه روش اصلی شامل: کار با فرد، کار با گروه، کار با جامعه و سه روش شامل: مدیریت در مؤسسات خدمات اجتماعی تحقیقات رفاه اجتماعی و اقدامات اجتماعی بنابر موقعیت و شرایط و میدان کار و حیطه عمل خود استفاده می‌کنند.

مددکاران اجتماعی از طریق ابزارهایی مانند مشاهده، مصاحبه، مطالعه و مکاشفه به شناخت مددجو و مشکل وی می‌پردازند، یکی از استراتژی‌های اساسی در مددکاری اجتماعی توجه به سطوح مختلف پیشگیری است.

مددکار اجتماعی در سطح اول پیشگیری با با ارائه اطلاعات و انواع آموزش‌های لازم و کمک کننده به فرد به ارتقای کیفیت زندگی اجتماعی مردم و بهبود شاخص‌های سلامت اجتماعی و جلوگیری از بروز مشکلات اجتماعی و کنترل روند آنها کمک خواهد کرد.

درسطح دوم پیشگیری نیز خدمات منجر به استقلال نسبی نمی‌شود بلکه هدف بیشتر کنترل مشکل می‌باشد و در بیشتر مواقع منجر به کاهش بحران می‌شود. اما افراد پس از این مرحله لازم است خدمات پیشگیری سطح سوم را هم دریافت کنند که هدف آن توانمند سازی و باز توانی افراد پس از مواجهه با مشکل یا مشکلات است.

خدمات مددکار اجتماعی به کدام افراد است؟
- کودکان و والدینی که با شرایط سخت روبه‌رو هستند.

- افراد سالمند

- افراد ناتوان فیزیکی یا ناتوان در یادگیری

- افراد ناتوان ذهنی

- جوانان تحت مراقبت

- افراد بی‌خانمان

- افرادی که به دنبال زندگی مستقل هستند.

- افراد معتاد

- کودکان بی‌سرپرست

- پدرخوانده‌ها و مادر خوانده‌ها که مسئولیت بچه‌های بی‌سرپرست را بر عهده می‌گیرند.

همچنین مددکار اجتماعی در کار خود با سایر متخصصان مانند کارکنان بخش سلامت، معلمان، پلیس و متخصصان بخش‌های مربوط به جرایم و تخلفات در ارتباط خواهد بود.

شیوع کرونا و بروز مشکلات روحی و روانی
در دوران کرونا به خصوص در اوایل شیوع این بیماری، مسائلی نظیر عدم قطعیت و پیش بینی ناپذیری زمان پایان این پاندمی در ایجاد ترس روانی در مردم و جامعه نقش بسیار مهمی داشت که به دنبال آن پیامدهای روانی بیماری کرونا در جهات مختلف و در حیطه‌های گوناگون بر سلامت روان جامعه، کودکان، کارکنان و مراقبان بهداشتی و همچنین در ایجاد احساس اندوه جمعی در جامعه و بروز تعارضات خانوادگی و به ویژه واکنش سوگ ابراز نشده نقش داشته است.

آخرین تحقیقات انجام شده و مطالعات جدید ثابت کرده است که بیماری کرونا در ایجاد اختلال افسردگی نقش بسیار مؤثری دارد به طوری که کارشناسان تاکید دارند افزایش تعداد بیماران پس از ابتلاء به بیماری کرونا که دچار مشکلات روانشناختی به ویژه اختلالات اضطرابی، افسردگی و اختلالات خواب شدند، گزارش شده است.

مطابق آمارهای اعلام شده قبلاً شیوع اختلالات روان‌پزشکی در کشور بین ۲۳,۴ و ۲۳.۶ درصد بود. در اواخر سال ۱۳۹۹ هم مطالعه کشوری دیگری انجام شد که شیوع اختلالات روان‌پزشکی به ۲۹.۷ درصد رسید. جالب است بدانید که در این مطالعه ۲۹.۷ در جمعیت عمومی استخراج شد، اما در همان مطالعه ارزیابی شد و متوجه شدند که ۱۴.۹ درصد از کسانی که در مطالعه شرکت کرده بودند، به کرونا هم مبتلا شده بودند.

حال قدم بعدی این بود که در افرادی که به کرونا مبتلا شدند، میزان شیوع اختلالات چقدر شده است که مطالعه نشان داد که میزان شیوع اختلالات روان‌پزشکی در این افراد ۳۹.۸ درصد است که نشان می‌دهد ابتلاء به کرونا در این گروه خاص جمعیت هدف، شانس مسائل روانشناختی را بالا برده است. 

در مطالعه مشخص شد که چهار درصد افرادی که در مطالعه شرکت کرده‌اند، افرادی هستند که یک عضو نزدیک خانواده خودشان را به علت کرونا از دست داده‌اند و در این افراد میزان اختلالات روانشناختی ۴۰.۸ درصد بود. این نتایج نشان داد که ما با بحرانی به نام کرونا مواجهیم و مشکل جهانی است، در همه جای دنیا کرونا منجر به افزایش مشکلات در حوزه سلامت روان شده است.

ضرورت حضور مددکاران اجتماعی در دوران کرونا  : بحران کرونا نشان داد که جامعه به مددکاری اجتماعی بیش از همیشه نیاز دارد و رشته مددکاری اجتماعی را باید مردم در زندگی‌شان تجربه کنند.، کرونا اثبات کرد بیش از هر زمانی نیاز داریم که با هم باشیم و به فکر هم باشیم و همه می‌دانیم که در زندگی اجتماعی نمی‌توانیم بدون توجه دیگران زندگی آرام داشته باشیم و همان طوری که بدون دیگران نمی‌توانیم زندگی همراه با آرامش داشته باشیم.

حمایت از افراد در معرض خطر؛ وظیفه مددکار اجتماعی
با توجه به اثرات روانشناختی گسترده پاندمی کووید ۱۹ در بین افراد مختلف جامعه مانند استرس، اضطراب، افسردگی، اختلال استرس پس از سانحه بر مردم به ویژه کادر درمان، مبتلایان به این بیماری و خانواده‌های آنان و افراد قرنطینه و پیچیدگی‌ها و شرایط خاص زندگی در پاندمی کرونا چالش‌ها و فشارهای روانی زیادی را ایجاد کرده است، برای رفع این مشکلات، حفظ سلامت روحی افراد و داشتن جامعه‌ای سالم، خدمات مددکاران اجتماعی ضروری و لازم است.

مددکاری اجتماعی، خدمتی حرفه‌ای است که بر پایه دانش و مهارت‌های خاص قرار گرفته و هدف آن، کمک به افراد، گروه‌ها و در نهایت جامعه است، در واقع مددکاری اجتماعی حرفه‌ای است که به تمام اقشار جامعه کمک می‌کند تا رفاه فردی و اجتماعی خود را ارتقا بخشند و هدف آن کمک به افراد در توسعه مهارت‌های خود و توانایی آنها در استفاده از منابع خود و جامعه برای حل مشکلات است، مددکاری اجتماعی علاوه بر بررسی، کاهش و رفع مشکلات فردی و شخصی به مسائل اجتماعی گسترده‌تر مانند فقر، بیکاری و خشونت‌های خانگی نیز می‌پردازد.

وظیفه مددکار اجتماعی، مشاوره دادن و حمایت از افراد در معرض خطر، خانواده‌ها و افراد حاشیه نشین جامعه می‌باشد. همچنین او مسئول کمک کردن به افراد برای دریافت خدمات مورد نیاز مناسب جهت داشتن زندگی بهتر و رفاه بیشتر است.

عباس قامت بلند

❌زن فرعون تصمیم گرفت عوض شود

پس از جدایی



❌پس از جدایی❌


رفتارهای ناکارآمد در برخورد با #دوقلوها


❌رفتارهای ناکارآمد در برخورد با #دوقلوها


❌پوشاندن لباس هم شکل، 

❌خرید لباس های مشابه،

❌ در یک زمان به هر دو غذادادن،

❌تعویض پوشک همزمان

❌و... 


در فضای مجازی با همسرتان اینگونه باشید

 #در فضای مجازی با همسرتان اینگونه باشید: 

 #تعهدِ بودنِ خود را ابراز کنید

در دنیای مجازی متعهد بودن خود را به همسرتان و دیگران ابراز کنید. 
با رفتارتان نشان بدهید که آدم متعهدی هستید. هر کسی را فالو نکنید، حضور هر کسی را در صفحه‌تان نپذیرید. هر تصویری را منتشر نکنید. هر چیزی را لایک نکنید و با هر کسی وارد گفتگو نشوید. به نحوی با دیگران ارتباط نگیرید که گمان کنند شما تنها و غیرمتاهلید.
بلکه جوری رفتار کنید که تاهل و تعهد شما مشخص باشد.

 #در دسترس باشید

آن وقت‌ها که موبایل نبود آدم‌ها صبح می‌رفتند و شب می‌آمدند. تماسی هم با آنها نداشتیم، نگرانشان هم نمی‌شدیم، اما حالا کافی است جواب پیامی را دیر بدهیم و گوشیمان خاموش باشد، دیگران سریعا نگران‌مان می‌شوند. همیشه برای همسر خود در دسترس باشید. 
اگر مدتی نمی‌توانید پاسخگو باشید حتما از قبل اطلاع بدهید. 
اگر پیامی را می‌بینید و نمی‌توانید همان موقع پاسخ دهید حتما بگویید که بعدا جواب خواهید داد. اگر برای دیگران last seen recently هستید حتما برای همسرتان این گزینه را حذف کنید تا از زمان آنلاین بودن شما با خبر باشد. همه این توصیه‌ها قرار نیست به پلیس بازی و چک مداوم ختم شود تنها قرار است مایه امنیت خاطر همسرمان باشد.

 #مجازی کردن دعوا ممنوع

دعوا را مجازی نکنید. دعوای طوفانی و سختی را پشت سر گذاشته‌اید، قبول.اما متن ها و پست های منظور دار و با طعنه  حتی به صورت موقت دردی از شما دوا نمی‌کند. این کار مثل برداشتن بالش و خوابیدن توی هال است. با هم دعوا کرده‌اید اما باید متعهد باشید.
 قرار نیست دنیای مجازی به عرصه‌ای برای انتقام تبدیل بشود و به وسیله بی‌خبر گذاشتن همسرتان، دیدن و جواب ندادن و همزمان صحبت با دیگران در گروه‌های مشترک و کامنت گذاشتن در صفحه غریبه‌ها انتقام دعوای دیشب را از او بگیرید.

 #پشتیبان یکدیگر باشید

همسرتان مسخره‌ترین پیام دنیا را در گروه فامیلی فوروارد کرده؟
 یا مثلا برداشته عکسی از شما را توی گروه فرستاده که چشمتان چپ افتاده، یا نه اصلا همسرتان در ارتباط با مساله‌ای مخالف موضع شما در جایی اظهار نظرهای کرده. در هر صورت به هیچ وجه اجازه ندارید جلوی دیگران با یکدیگر مخالفت کنید یا پشت هم را خالی کنید. همدیگر را مسخره نکنید، نسبت به هم انتقاد نکنید. مخالفت را بگذارید برای خلوت خودتان.

یک_ازدواج_خوب



ازدواج خوب و موفقیت‌آمیز وجود دارد، اما ازدواج بی‌عیب و نقص ممکن نیست.


هر ازدواج موفق و پایداری شامل؛

متعهد گشتن بی‌قید و شـرط نـسبت به یک فرد ناکامل است.


 این که همسرتان کامـل و فـاقـد هـرگـونه عیبی باشد، انتظار نابجایی است…


امروزه که جدایی‌ها با کوچک‌ترین اختلاف اتفاق می‌افتند


 مهم است که از خودتان سوال کنید تعهد شما نسبت به ازدواج چیست؟


 تعهد به ازدواج بـه این مفهوم است که زن و شوهر به یکدیگر چنین گفته باشند: 


“مـا نسبت به زندگی مـشترک‌مان بی‌اعتنا و بی‌اهمیت نیستیم. 


ما ازدواج‌مان را بر پایه عشق، احترام، شرافت و عـلاقـه دو سویه و خالصانه با یکدیگر آغاز کرده‌ایم.


ما اعتقاد داشتیم و داریم که به یکدیگر وفادار بمانیم، صادق بـوده و دروغ نگوییم و به یکدیگر اعتماد داشته باشیم. چـه در حضور یکدیگر، چه در غیاب یکدیگر.” 


رعایت نکات زیر سبب تحکیم تعهد به زندگی مشترک می‌شود:


سازگاری معنوی

سازگاری شخصیتی

خودشناسی آگاهانه

توانایی در ارتباط برقرار کردن با یکدیگر

علاقه دو سویه به یکدیگر



از مجموعه مطالب اختصاصی؛

تولید خشم را متوقف کنید!



 یکی ازبزرگ‌ترین مشکلات بین والدین و فرزندان درنوجوانی، پرخاشگری و خشم فرزندان است که شاید باورنکنید اما جلوگیری ازآن راه‌حل ساده‌ای دارد؛ راه‌حل این است که دستگاه «تولید خشم »را از برق بیرون بکشید! 


شاید بگویید این دیگرچه حرفی است. 


خب اجازه بدهید کمی توضیح بدهیم: مقایسه مداوم فرزندان آن هم ازکودکی با بچه‌های فامیل، دوستان و حتی همبازی‌های مهد کودک‌شان باعث می‌شود که آنها درنوجوانی با توجه به سرخوردگی ناشی ازمقایسه و رقابت دائم، بیش ازحد معمول حساس و خشمگین باشند.


خوب است بدانید بچه‌ها وقتی نمی‌توانند فاصله خودشان را با کسانی که پدرومادر با آنها مورد مقایسه قرار می‌دهند، پرکنند،  احساس شکست و طردشدگی خواهند کرد؛احساس تلخی که مقدمه صدمات روانی زیادی است؛ بنابراین به جای مقایسه فرزندان‌تان با بقیه، به استعدادهای آنها و علایق‌شان توجه کرده و احترام بگذارید. 


با این کار اعتماد به نفس فرزندان‌تان رشد کرده و تقویت آنها درمسیری که دوست دارند، باعث شکوفایی‌شان می‌شود؛ درنتیجه با توجه به توانایی‌ها و مهارت‌های‌شان، احساس برتری و سرآمد بودن کرده و در نوجوانی استرس کمتری را تجربه می‌کنند. 


همه این مسائل باعث می‌شود که فرزند شما دیگر پرخاشگر نباشد. 



چهار میم ضروری برای ازدواج


چهار میم ضروری برای ازدواج:


آقا پسر و دختر خانمی که در فکر ازدواج هستید و در ذهن تان، بارها و بارها زندگی مشترکی مانند لیلی و مجنون ساخته اید باید بدانید که اولین و مهم ترین قدم برای خوشبختی در زندگی مشترک، انتخاب صحیح و اصولی همسر است. به باور تمامی کارشناسان، روانشناسان و مشاوران خانواده در انتخاب همسر باید ٤ «میم» مهم در نظر گرفته شود که در ادامه باهم میخوانیم.


میم اول: مشاهده

مشاهده یعنی این که برای انتخاب همسر خوب مشاهده کنید، ظاهر و قیافه طرف مقابل را بررسی کنید، شکل و حرکات، شیوه گفتار و رفتار ظاهری او را به عنوان شرط اول بپذیرید زیرا بارها دیده ایم که زن و شوهر بعد از چندین ماه زندگی مشترک به این نتیجه رسیده اند که زن قد بلند می خواستم اما خانمم قدش کوتاه است یا خانمی گفته است که شوهرم نمی تواند در جمع صحبت کند، خوب لباس نمی پوشد و از این قبیل نظرها. بنابراین افراد در جلسات خواستگاری تا حدی باید مشخصات ظاهری و رفتاری طرف مقابل را ببینند و بپسندند.


میم دوم: مصاحبه

مصاحبه یعنی این که دو نفر باید خوب با هم صحبت کنند و درباره نکات مثبت و منفی یکدیگر و مسائل مهمی که در تاریخچه زندگی هر کدام وجود دارد، از یکدیگر سوال کنند. بیماری های خاص، محل سکونت آینده و این که می خواهند شغل شان چه باشد، نحوه تربیت فرزندان و درباره مسائل دیگری که ممکن است پیش بیاید صحبت کنند و در چندین جلسه و با شیوه خاص خانواده دختر و پسر با هم دیدار و گفت و گو داشته باشند تا نسبت به هم شناخت بیشتری پیدا کنند.


میم سوم: مکاشفه

مکاشفه یعنی دختر یا پسر به قصد تحقیق و بررسی از زندگی اجتماعی طرف مقابل پرسش کنند از مدرسه، محل کار، محل سکونت، دانشگاه و... تا ببینند وجهه اجتماعی او چگونه است. برخوردش با مردم در اجتماع چطوری است. مثلا فردی که با هیچ فردی ارتباط ندارد و دوست صمیمی هم ندارد شاید دچار بدبینی باشد یا اختلالات دیگر که بهتر است همان ابتدا با پرسیدن از افراد مختلف چهره اجتماعی او بهتر شناخته شود.


میم چهارم: مشاوره

باید پذیرفت که امروزه دیگر اهمیت مشورت کردن و مشاوره های قبل از ازدواج بر هیچ فردی پنهان نیست. علاوه بر مشورت با بزرگ ترها و استفاده از تجربه آن ها باید بدانید که در جلسات مشاوره بر اساس تخصص، تبحر و تجربه مشاور دو نفر با هم مقایسه می شوند تا مشخص شود میان شان تا چه حد و چه میزان سازگاری وجود دارد و تناسب زندگی این دو با هم چقدر است و بر همین اساس هر دو مورد سنجش مشاور قرار می گیرند و چون مشاور یک فرد بی طرف است می توان روی اظهار نظر او حساب کرد و تایید یا عدم تایید او را به حساب مخالفت های بی جای بعضی اطرافیان نگذاشت.



همه چیز در مورد گروه های همیار توصیف گروههای همیار زنان سرپرست خانوار

همه چیز در مورد گروه های همیار 



توصیف گروههای همیار زنان سرپرست خانوار 


 

 

تعریف گروه همیار: 

گروههای 7 الی 15 نفره از زنان سرپرست خانوار تحت پوشش سازمان بهزیستی که با مشارکت و همیاری و

کمک به خود و یکدیگر، در راستای توانمندسازی خود و خانواده هایشان فعالیت می کنند. گروه های همیار

عبارت است از جمعی که دارای کنش دو سویه، متقابل و افقی بوده و اغلب بین افراد با توانایی های کم و بیش

یکسان یا کسانی که بتوانند توانایی های همدیگر را تکمیل یا کمبودهای یکدیگر را جبران کنند صورت می

گیرد. در این گروهها نقش یاری دهنده و یاری گیرنده به طور متناوب تغییر می کند. این گروهها از طرفی

موجبات رشد فکری و افزایش اعتماد به نفس و حس مشارکت و همکاری در زنان سرپرست خانوار را فراهم می

نماید و از سوی دیگر فعالیت های اقتصادی که اعضاء گروه دارند باعث کسب درآمد و بهبود نسبی سطح رفاه در

این خانواده ها می گردد. 

تاریخچه تشکیل گروههای همیار: 

سازمان بهزیستی از سال 1379 با رویکرد ارتقاء کیفیت زندگی و با هدف توسعه اجتماعی ، ظرفیت سازی ،

ارتقاء خودباوری و کاهش آسیب های اجتماعی در جامعه هدف و همچنین تغییر رویکرد حمایتی به

توانمندسازی ،با توجه به الگوی گروههای خودیار زنان کشور هند اقدام به راه اندازی گروههای همیار به منظور

توان افزایی و توانمندسازی زنان سرپرست خانوار نموده است. عضویت در این گروهها موجب جلوگیری از

طولانی شدن چرخه حمایت های سازمان، عدم وابستگی جامعه هدف به این حمایت ها، افزایش خود اتکایی

اقتصادی، روانی، اجتماعی زنان سرپرست خانوار و ارتقاء سطح آموزش و مهارتها در ایشان می گردد. در حال حاضر "دستورالعمل اجرایی و اساسنامه گروههای همیار زنان سرپرست خانوار " که در سال 1384 مورد تصویب

شورای معاونین سازمان قرار گرفته در کلیه استانها اجرا می گردد. 

 

اهداف تشکیل گروههای همیار: 

- فراهم نمودن زمینه های مشارکت خدمت گیرندگان در حل مسائل اجتماعی –اقتصادی مربوط به خود

و فراهم نمودن زمینه مناسب جهت توانمندسازی مادی و معنوی جامعه هدف.

- کاهش وابستگی به سیستم حمایت دولتی و توانمندسازی زنان سرپرست خانوار.

- بالابردن سطح اعتماد به نفس و تقویت روحیه همکاری جمعی و مشارکتی بین اعضاء. 

- افزایش احساس کفالت در اعضاء گروهها و فراهم نمودن بستر مناسب جهت تامین آسایش روحی و

روانی.

- افزایش سطح درآمد اعضاء و ارتقاء سطح کیفیت زندگی خانواده های آنان.

- فراهم آوردن زمینه هایی که جمعیت هدف بتواند توانایی های بالقوه خود را بالفعل نماید.

- فراهم نمودن زمینه های مساعد جهت ارتقاء دانش و آگاهی خانواده برای شناخت بهتر مشکلات خود و

مشارکت در حل آنها.

- تلاش در جهت کاهش هزینه های مالی دولت و جلوگیری از طولانی شدن وابستگی افراد به حمایتهای

اقتصادی مستقیم.

- فراهم نمودن موجبات رشد شخصیت خدمت گیرندگان به منظور شناخت و درک بهتر از خود و ایجاد

رابطه سازنده و خلاق با دیگر افراد جامعه. 

- تلاش در جهت حل معضلات اقتصادی و مادی خود بدون تکیه بر منابع مالی دولت و رفع حوائج روزانه

در قالب شیوه های همیاری.


فراهم نمودن بستری مناسب برای رشد استعداد ها و قابلیت های جامعه هدف و افزایش آگاههی های

آنان از منابع اجتماعی موجو.د جامعه جهت بهره مندی از آنها در هنگام نیاز. 

مستندات قانونی طرح: 

- اصل 21 ،29 و 43 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران. 

- بند"ه" و "و" ماده 9 قانون ساختار نظام جامع رفاه و تأمین اجتماعی.

- برنامه های توسعه چهارم و پنجم. 

جامعه هدف گروههای همیار: 

زنان سرپرست خانوار و زنان و دختران خود سرپرست تحت پوشش سازمان بهزیستی کشور. 

 

روش اجرا: 

نظام اجرایی این طرح در 4سطح"ستاد بهزیستی کشور، ستاد بهزیستی استان ، اداره بهزیستی شهرستان و

مجتمع های خدمات بهزیستی" اعم از شهری و روستایی فعالیت می نماید. در این بین از توان و مشارکت بخش 

غیر دولتی" در قالب کلینیک های مددکاری اجتماعی و مجتمع های خدمات بهزیستی خصوصی"نیز در اجرای

طرح استفاده می گردد. 

مددکاران مجری طرح ، پس از بررسی وضعیت و شرایط افراد تحت پوشش و اخذ اطلاعات ، مصاحبه و سایر

اقدامات لازم،با برگزاری جلسات اطلاع رسانی ، به آگاه سازی و حساس نمودن افراد و خانواده های تحت پوشش

می پردازند و در مراحل بعدی شرایط تشکیل و فعالیت گروهها را با مشارکت فعال داوطلبین عضویت در گروهها

فراهم می آورند. 

تعداد اعضاء هر گروه حداقل 7 و حداکثر15نفر می باشد. هدف و مقاصد گروهها با مشارکت خود اعضاء مشخص

می شود و در این بین مددکاران به عنوان تسهیلگران این فرایند، اقدامات لازم را انجام می دهند.


نتایج مثبت ناشی از اجرای این طرح: 

- ایجاد حس استقلال و افزایش سطح اعتماد به نفس، خودباوری و خوداتکایی در زنان تحت پوشش این

طرح.

- ایجاد زمینه دسترسی به منابع اجتماعی و تسهیل مشارکت اجتماعی زنان سرپرست خانوار. 

- اهمیت یافتن آموزش کارشناسان و اعضاء این گروهها. 

- تغییر رویکرد حمایتی صرف به توانمندسازی.

- ارتقاء سطح توانایی ها و مهارت های زنان تحت پوشش این طرح.

- ایجاد حس استقلال و افزایش سطح اعتماد به نفس ، خودباوری و خوداتکائی در تحت پوشش این طرح.


تهدیدهای فراروی این طرح: 

- عدم حمایت نظام بانکی کشور از اعضاء این گروهها در ارائه تسهیلات مالی.

- شناخت ناکافی جامعه از گروههای همیار و فعالیت های کارآفرینانه.

- کمبود برنامه های تبلیغاتی در خصوص فعالیت های کارآفرینانه فردی و گروهی در رسانه های جمعی

جامعه.

 

 

فرصتهای ناشی از اجرای این طرح: 

- تغییر رویکرد جامعه از پوشش حمایت صرف به توانمندسازی و ارتقاء سطح توانمندی افراد.

- ایجاد تفکر مثبت پیرامون مباحث کارآفرینی در جامعه امروز.

نقش آموزش مددکاری اجتماعی؛ ابزاری درخدمت توانمندسازی زنان سرپرست خانوار

نقش آموزش مددکاری اجتماعی؛ ابزاری درخدمت توانمندسازی زنان سرپرست خانوار

مقدمه 

زنان سرپرست خانوار از جمله گروه های آسیب پذیر اجتماعی هستند که با مشکلات و موانع زیادی مواجهند. قرار گرفتن در چنین موقعیت و جایگاه اجتماعی در بخش قابل توجهی از حالت ها زمینه ساز گسترش سایر آسیب های اجتماعی نیز می شود. ضمن آن که بعضا خود به عنوان یک مساله اجتماعی نیز مطرح است. در میان اقشار جامعه، زنان نقش ویژه ای در تعیین سلامت اجتماعی جامعه ایفا می کنند. از آن جا که برای ایفای نقش نیازمند این هستند که خودشان نیز به عنوان گروهی از جامعه از سلامت اجتماعی برخوردار باشند تا بتوانند در تعیین سلامت اجتماعی ایفای نقش نمایند. از آن جا که این گروه هدف برای دست یابی به سلامت اجتماعیشان نیازمند توانمند سازی می باشند لذا این سوال اساسی در گزارش مطرح می شود که توانمندسازی چیست و مددکاران اجتماعی بر اساس کدام یک از نقش هایشان می توانند چنین گروه هدفی را در رسیدن به توانمندسازی یاری نمایند؟

تعاریف:
از توانمند سازی تعاریف مختلفی ارائه شده است که در اینجا چند مورد به اختصار اشاره می گردد.
توانمندسازی به‌ معنی تشویق افراد برای مشارکت بیشتر در تصمیم‌گیری‌هایی است که بر فعالیت آنها مؤثر است؛ یعنی فضایی برای افراد فراهم شود تا بتوانند ایده‌های خوبی را بیآفرینند و آنها را به‌ عمل تبدیل کنند. توانمندسازی، عنصر حیاتی کسب و کار در دنیای نوین است. اغلب کشورها برای رسیدن به توسعه، توانمندسازی را بهترین روش دانسته اند. عده ای توانمندسازی را به عنوان فرآیندی تعریف می کنند که در آن افراد و گروهها بر مسائل و مشکلاتی که دارند کنترل داشته باشند. بنابراین می توان گفت هدف در توانمندسازی زنان سرپرست خانوار کمک به آنها تا در مشکلاتی که دارند غلبه نمایند و بتوانند بر سایر چنبه های زندگی شان کنترل داشته باشند تا از این طریق احساس ارزشمندی به آنان دست دهد.

لازمه رسیدن به چنین آگاهی در زنان سرپرست خانوار تغییر در نگرش می باشد. اما این سوال پیش می آید که تغییر نگرش چگونه صورت می گیرد؟

مدکاران اجتماعی دارای نقش های مختلفی هستند که به نظر نگارنده یکی از مهمترین نقش های مددکاری اجتماعی، نقش آموزش دهنده می باشد. زیرا این نقش جزو ذاتی مددکاری اجتماعی محسوب می شود. اما در برخی از شرایط و موقعیت ها به عنوان اصلی ترین کار مددکاری اجتماعی محسوب می گردد. از آن جا که یکی از رویکردهای مهم آموزش در مددکاری اجتماعی نشراطلاعات، آگاهسازی جامعه هدف در چگونگی مقابله با مشکلات و مسائل می باشد بنابراین زمانی که مددکار اجتماعی با زنان سرپرست خانوار کمک می کند تا آنان نسبت به خود، آگاهی پیدا کنند، یا آنها را به شرکت در گروههای مختلف تشویق می کنند و آنان را به ایجاد تعاونی ها سوق می دهند به عنوان نقش آموزش دهنده ایفای وظیفه می کنند. اگر یک مددکار اجتماعی نتواند نقش آموزش دهنده را به خوبی ایفا نماید نمی تواند در توانمند سازی زنان سرپرست خانوار موثر واقع شود. زیرا بدیهی ترین، پایه ترین و هدف اولیه توانمندسازی در همین تغییر نگرش نهفته است. پس از این پایه اولیه است که می توانند وارد فرآیند توانمندسازی شوند و دست به اقدام مشترک، مبادله و حمایت متقابل با دیگران، اقدام در زمینه عملی و کسب مهارت های جدید را داشته باشند.

بحث و نتیجه گیری:
در واقع وقتی می خواهیم در حوزه توانمندسازی زنان سرپرست خانوار عمل نماییم یعنی این که می خواهیم نگرش آنان را نسبت به زندگی تغییر دهیم که بتوانند خودشان مسوولیت زندگی را برعهده گرفته و بتوانند مشکلات زندگی شان را کنترل نمایند که این جز با نقش آموزش دهنده میسر نخواهد بود. زیرا این نقش نه تنها به تغییر نگرش در ابتدای فرآیند عمل می نماید بلکه منجر به تغییر رفتار و توجه برنقاط مثبت و رفع نقاط ضعف می گردد و در نهایت به ایجاد امکانات شغلی، آگاهی به وظایف و مسوولیت ها، تأمین و ارتقاء مهارت ها و انطباق با شرایط جدید منجر خواهد شد. البته ناگفته نماند نمی توان از سایر نقش های مددکاری اجتماعی غافل ماند اما در جهت توانمندسازی زنان سرپرست خانوار که در مددکاری اجتماعی هم به عنوان هدف مطرح می شود و هم به عنوان یک روش کاری، نمی توان از تأثیر نقش آموزش دهنده مددکاری اجتماعی چشم پوشی کرد.

به عبارتی دیگر تاثیر نقش آموزش مددکاری اجتماعی در توانمند سازی زنان سرپرست خانوار را می توان به صورت زیر مشاهده کرد:
زنان سرپرست خانوار/  آموزش/ دریافت اطلاعات/ تغییرنگرش/ تغییردر سبک زندگی/  احساس رشد در سطح زندگی/ قدرت حل برخی از مسائل/ احساس توانمندی نسبت به گذشته در حوزه های روانی، اجتماعی، اقتصادی و …

وقتی زنان، سرپرست خانوار می شوند

وقتی زنان، سرپرست خانوار می شوند

تعارض نقش مادری و نقش سرپرستی گاه چنان زیاد می شود که حتی خود زنان سرپرست خانوار هم باورشان نمی شود که اکنون مسئول اداره خانوار هستند.

وقتی به او میگوییم مدیر خانواده هستی سعی می کند خودش را از این نقش کنار بکشد. سعی میکند مسئولیت را به دوش شخص دیگری بیندازد. خانواده سابق، پدر، مادر و اقوام در یک سو و سازمانهای حمایتگر در سوی دیگر. بنظر میرسد تمایل زنان به استفاده از خدمات سازمانها بیشتر از تمایل ایشان به طرح مشکل در محیطهای خانوادگی و دوستان است. شاید همان “صورت را با سیلی سرخ نگه داشتن” است و یا شاید هم ترس از بر عهده گرفتن مسئولیت.
در هر دو صورت وظیفه جامعه است که به کمک زنان سرپرست خانوار بیاید. در وهله اول با صحیح اجتماعی کردن افراد و در وهله بعد با ایجاد و بهره برداری از سازمانهای حمایتگر.
بهر حال اتفاق افتاده و هم اکنون زن، سرپرست خانوار است. بهرحال ناگزیر از اداره خانواده است و بهرحال تغییر بزرگی در وضعیت نقش او در خانواده رخ داده که هم مسئولیت دارد و هم محدودیت. هم توقعات خاص خود را دارد و هم انتظارات مخصوص به خود.
خوشبختانه در سال های اخیر زنان سرپرستی که به گونه ای با سازمان های حمایتگر در ارتباط بوده اند با برنامه های انگیزشی خوبی در راستای توانمندی درگیر شده اند که موجب آشنایی هرچه بیشتر ایشان با هویت جدید خود در اجتماع شده است. با این وجود هنوز تا توانمندسازی زنان سرپرست به گونه شایسته فاصله بسیار زیادی داریم و همین امر لزوم هم افزایی بین سازمانها، توجه ویژه دولت ها به این مقوله و برنامه ریزی های خاص این مجموعه را بسیار حائز اهمیت کرده است.
رابطه میان این زنان قبل و بعد از سرپرست شدنشان با جامعه بسیار متفاوت است. زمینه یابی و ارائه نسخه متناسب با مشکل کار اصلی مددکاران در ارتباط با ایشان است. پیگیری طرح های پیشنهادی، ارائه مشاوره فکری به زنان، حمایتهای اقتصادی و اجتماعی از آنها و فراهم کردن بستر و زیرساختهای بازگشت ایشان به زندگی عادی بصورت صحیح، همه و همه برای مددکاران تعریف شده و هر مددکار سعی در بکارگیری آنها، متناسب با وضعیت عمومی خانوار ها و شرایط ویژه هر فرد در فرایند توانمند سازی دارد.
تقویت بنیان خانواده با برنامه ریزی از پایه، آموزش والدین دانش آموزان، استقرار مددکار متخصص در مدارس و ادرات، اجرای برنامه های پایش خانواده ها، اجرای برنامه های پیشگیرانه در مکان های پر خطر و آسیب زا و کنترل آسیب های اجتماعی در بدو ظهور، توانمند کردن مسئولین از نظر اجتماعی و روانی و شاید مهمترین نقش جامعه، آگاه سازی مردم است.
استفاده از ظرفیتهای عظیم جامعه سنتی که هنجارهایی مانند رسیدگی به امور ایتام، نگاهداشت بی سرپرستان و مستمندان، همیاری در اداره امور زندگی زنان و … بر آن سایه سنگینی دارد و همچنین ظرفیتهای اجتماعی و اقتصادی ریش سفیدان محله، کارکردهای اجتماعی مساجد و نقش قوی مذهب در فرهنگ سنتی، وجود درصد بسیار زیادی خانواده سنتی در جامعه و اموری از این قبیل به خوبی می تواند زمینه های اجرای برنامه های مدرن توانمندسازی زنان سرپرست و مدل های علمی در این زمینه را فراهم کند که نیاز به تخصص مددکارن و آموزشهای فراگیر در این زمینه دارد.

اهمیت، ضرورت و ابعاد توانمندسازی زنان سرپرست خانوار

با شروع روند مدرنیزاسیون، جامعه از اقتصاد کشاورزی به اقتصاد صنعتی تغییر شکل یافت این امر سبب تغییرات گسترده ای در تمام ساختارهای جامعه از جمله، گسترش شهرنشینی، تخصصی شدن مشاغل، افزایش بی رویه مهاجرت، بهبود سلامتی، افزایش امید به زندگی، بالا رفتن تحصیلات،کاهش نرخ باروری، تغییر ساختار خانواده و غیره می شود. با تغییر ساختار خانواده شاهد افزایش نرخ رو به رشد طلاق هستیم که خود متقابلا باعث افزایش نرخ زنان سرپرست خانوار می شود. زنان سرپرست خانوار از جمله اقشار ضعیف و کم توان جامعه هستند که از فرصت های شغلی، مهارتهای فنی و حرفه ای و سطح سواد پایینی برخوردارند و با مشکلات اقتصادی زیادی به دلیل تامین هزینه های زندگی خود و فرزندانشان مواجهه اند که این امر زمینه آسیب پذیری آنان را در جامعه افزایش می دهد. زنان سرپرست خانوار به زنانی اطلاق می شود که بدون حضور منظم یا حمایت مالی یک مرد، سرپرستی خانواده را به عهده دارند و مسئولیت اقتصادی خانواده را خود به تنهایی به دوش می کشند. این تعریف زنان طلاق گرفته، بیوه، زنانی که همسرشان معتاد، از کار افتاده یا بیکارهستند و مجبورند هزینه زندگی را خود تامین کنند و یا زنانی که همسرشان مهاجرت کرده اند،را نیز دربر می گیرد.
توانمندی سازی زنان با رفاه و توسعه جوامع ارتباط تنگاتنگی دارد. زنان نیز جزو سرمایه های انسانی جامعه محسوب می شوند شکی نیست که سرمایه انسانی یکی از عوامل مهم در رشد و توسعه اقتصادی هر جامعه ای محسوب می شود. ارتقای زنان در جامعه به عنوان یکی از مهم ترین عوامل شتاب بخشیدن به فرایند توسعه شناخته می شود. بنابراین فراهم کردن شرایط برای ارتقای پایگاه و موقعیت اقتصادی اجتماعی زنان سرپرست خانوار در جامعه، از طریق ایجاد محیطی امکانپذیر است که در آن امکان اجرای سیاستهای اقتصادی اجتماعی برای رشد و توسعه همه جانبه ظرفیتهای بالقوه این گروه از افراد جامعه میسر باشد.
واقعیت آنست که با توجه به ارزشها و هنجارهای اجتماعی فرهنگی، سنت، فقر، بی سوادی و نگرشهای عمومی منفی که نسبت به قضیه «تک سرپرستی زنان» وجود دارد، زمینه برای، انزوا، طرد شدگی از جانب دوستان و فامیل، محرومیت، حاشیه نشینی، اعتماد به نفس پایین، ترس و اضطراب،کمبودهای عاطفی، پیشنهادهای نامطلوب، تقاضای صیغه شدن، تجاوز و سوءاستفاده از زنان در جامعه دو چندان می شود. در چنین شرایطی قابل پیش بینی است در این گروه از زنان مشکلات و اختلالات روانی فزونی خواهد گرفت که این قضیه فرزندان و خانواده آنان را نیز به تبع متاثر از آن خواهد ساخت. بنابراین تغییر نگرشها و ارزشهای غلط نیازمند تلاشی مضاعف و برنامه ریزی شده از جانب مسئولین هم در سطح کلان و هم در سطح خرد می باشد.گرچه تلاشهای زیادی از سوی مسئولین و ارگانهای ذیربط در زمینه رفع مشکلات این گروه از زنان سرپرست خانوار مورد اجرا قرار گرفته است با این وجود هنوز توانمندسازی زنان سرپرست خانوار آنچنان که باید و شاید مورد توجه واقع نشده و این تلاشها تا رسیدن به اوضاع مطلوب فاصله زیادی دارند.

در کنفرانس توانمندسازی زنان در دهه۱۹۹۰ پنج عامل زیر را به عنوان مولفه های توانمندسازی معرفی کردند:

احساس خودارزشمندی؛ حق انتخاب؛حق دستیابی به فرصتها و منابع؛ حق داشتن قدرت و کنترل زندگی خود در خانه و بیرون از خانه؛ و توانایی زنان برای تاثیر گذاشتن بر تغییرات اجتماعی برای ایجاد نظم اقتصادی اجتماعی بیشتر درعرصه ملی و بین المللی. با ترکیب این عناصر می توان توانمندسازی را به عنوان قدرت مالی و تصمیم گیری تعریف کرد. به عبارت دیگر توانمندسازی را می توان به عنوان افزایش دارایی و توانایی افراد یا گروهها برای ساختن انتخاب هدفمند و مفید در اجتماع تعریف کرد.
افزون بر این توانمند سازی زنان باعث شکوفایی قابلیتها و توانایی های زنان می شود و آزادی انتخاب و فعالیت بهتر و موثرتر آنان را در زندگی خود و فرزندانشان میسر می سازد.توانمندسازی همچنین آگاهی زنان را در زمینه های مختلف بالا می برد و زمینه فعالیت موثر زنان را در جامعه ممکن می سازد. با این همه توانمندسازی زنان سرپرست خانوار یک مسئله چندبعدی است که شامل دستیابی به تصمیم گیری در تمام مسائل خانوادگی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی می باشد.گرچه در کشورهای در حال توسعه بیشتر بعد اقتصادی آن مورد توجه واقع شده است. بنابراین توانمندسازی شامل چندبعد می باشد از جمله:
توانمندسازی اقتصادی: شامل دستیابی زنان سرپرست خانوار به پس انداز و اعتبارات مالی است که به آنان نقش اقتصادی بیشتری در گرفتن تصمیمات در امور زندگیشان را به آنها واگذار می کند و رفاه خود و خانواده خویش را بیشتر مورد توجه قرار می دهند. بعلاوه دسترسی به امکانات مالی فرصتهای شغلی را برای زنان ارتقا می دهد که در این زمینه دولت از طریق ارگانهای خاصی مبلغی را به عنوان وام خوداشتغالی وخدمات بیمه امکاناتی را در اختیار این گروه قرار می دهد.
توانمندسازی روانی: شامل دستیابی زنان سرپرست خانوار به آموزش هایی به صورت فردی،گروهی و فیلمهای آموزشی است که توسط مددکاران و روانشناسان به آنان عرضه می شود مثل آموزش بالا بردن اعتمادبنفس و اعتماد کردن به دیگران.
توانمندسازی سیاسی و اجتماعی: افزایش فعالیتهای اقتصادی زنان و کنترل بیشتر آنان بر منابع درآمدی باعث بهبود مهارتها ،تحرک و دستیابی بیشتر آنان به شناخت و ایجاد شبکه های اجتماعی می شود چیزی که در حال حاضر در انجمن ها و سمن ها مشاهده می شود. این تغییرات با شکل گیری گروهها تقویت می شود که زمینه ساز ایجاد جنبش های وسیع برای تغییرات سیاسی و اجتماعی در زنان می شود.
در خاتمه باید گفت با توجه به شرایط سختی که زنان سرپرست خانوار و فرزندانشان با آن در جامعه دست و پنجه نرم می کنند با توانمندسازی در ابعاد مختلف می توان زمینه رفع مشکلات و فراهم کردن هرچه بهتر امکانات و تسهیلات را در جامعه برای این قشر از افراد اجتماع امکانپذیر ساخت. با انجام پژوهش و مطالعات دقیق و گسترده توسط متخصصان و پژوهشگران، و تدوین قوانین و سیاستهای مناسب بهتر می توان در جهت بهبود وضع این گروه از اقشار جامعه به توسعه همه جانبه در جهت تعالی و رشد انسانیت گام برداشت.

توانمندسازی زنان صرفاً توانمندسازی اقتصادی نیست

بدون تردید، فقر و نابرابری های اقتصادی از زمره مهم ترین معضلات جامعه بشری است که از جایگاه ویژه‌ای در بین سایر مسایل اجتماعی برخوردار است. به دفعات تکرار شده که عامل اصلی مؤثر بر آسیبهای اجتماعی، فقر و به بیان تفصیلی تر نداشتن شغل، سرمایه و درآمد اقتصادی است. در هر جامعه‌ای، قشری که در فقر زندگی می‌کنند بیشتر از دیگران در معرض آسیب های اجتماعی قرار دارند. فقر از بنیادی ترین مشکلات زندگی انسان است که با وجود پیشرفت و توسعه گسترده در زندگی بشری، میزان آن نه تنها کاسته نشده بلکه طبق آمارهای موجود در حال افزایش نیز می باشد. بر اساس مطالعات پژوهشگران، زنان بیشتر از مردان در معرض خط فقر قرار دارند زیرا زنان از قابلیت ها و امکاناتی که برای توانمندی و کاهش فقر لازم است محرومند.

سهم نابرابر و بیشتر زنان از فقر در مقیاس جهانی غالباً در مفهوم “زنانه شدن فقر” انعکاس یافته است. عوامل بسیاری به عنوان متغیرهای موثر در زنانه شدن فقر مطرح شده است، مانند نابرابری در حقوق و آنچه زنان در مقام شهروند باید استحقاق برخورداری از آن را داشته باشند، نابرابری در قابلیت ها در نتیجه نابرابری در فرصت ها و پیامدهای نابرابر سیاست های تعدیل ساختاری، زنانه شدن بخش غیر رسمی اقتصاد و محرومیت زنان از امتیازات اشتغال رسمی، مهاجرت و جنگ ها، از بین رفتن شبکه حمایت های خانوادگی، قومی و … نه تنها به زنانه شدن فقر بلکه به پیوستن قشر خاصی از زنان یعنی “زنان سرپرست خانوار” به”گروه فقیرترین فقرا” انجامیده است.
پیش شرط اساسی حذف فقر جهانی و حمایت ازحقوق بشر، توانمندسازی است. یکی از گروه های هدف مهم در توانمندسازی زنان هستند. تأکید بر فقر زادییِ زنان، نه تنها به دلایل انسان دوستانه و عدالت جنسیتی بلکه به دلیل اهداف توسعه ای و نقشی که زنان در ارتقای بهره وری و رشد اقتصادی جوامع دارد صورت گرفته است و بطور کلی میتوان گفت زنان بعنوان عاملان توسعه قلمداد می‌شوند و توانمندسازی زنان از جمله مولفه‌های مهم در توسعه پایدار است. توانمندسازی زنان تلاشی برای ارتقاء سطح اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی زنان است. توانمندسازی زنان به معنای کسب قدرت تفکر و اقدام آزادانه، توسعه احساس خود ارزشمندی، اعتقاد به توانایی ایجاد تغییرات مطلوب در خود، حق کنترل زندگی خود، حق انتخاب، قدرت چانه زنی، بالفعل نمودن همه پتانسیل های زنان و برابری در جامعه است. به‌ طور کلی توانمندسازی زنان کنترل آنها بر زندگی خودشان در هر فرآیند و فعالیتی است. امروزه درک و بکارگیری استراتژی توانمندسازی زنان در همه ابعاد فقر نه صرفاً فقر اقتصادی یک راه حل آشکار برای مبارزه با فقر در جامعه و دست یابی به توسعه پایدار است. چراکه یکی ازشاخص های مهم برای سنجش توسعه هر کشور، وضعیت زنان و سطح توانمندسازی آنان می باشد.
آنچه که در این میان حایز اهمیت است این که در مطالعه فقر و برنامه توانمندسازی زنان می بایست فقر را در ابعاد مختلف مورد توجه قرار داد و به کاهش آن اهتمام ورزید. به عبارتی فقر زنان به مراتب فراتر از فقر مادی و مسئله تأمین امکانات ضروری زندگی است و شامل جنبه های وسیع تری مانند دسترسی به فرصت ها، محرومیت از حق انتخاب، اتکاء به خود، اعتماد به نفس، توانایی و امکان مشارکت در فعالیت های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نیز می شود. به طور کلی توانمندی زنان نه تنها دارای بُعد اقتصادی است بلکه مهمتر از آن بعد دارای ابعاد سیاسی، اجتماعی و روانی نیز می باشد. بنابراین لازم است مددکاران اجتماعی با توجه به نتایج پژوهش های داخلی و خارجی انجام گرفته در این زمینه برای طراحی و اجرای برنامه های جامع، عمیق و علمی که همه ابعاد توانمندسازی زنان را مدنظر قرار میدهد، نه صرفاً توانمندسازی اقتصادی – آن هم بطور نه چندان موثر و اثر بخش -گامهای اساسی بردارند و این مستلزم برداشتن موانع و تحول در جامعه و فرهنگ حاکم بر آن است که زنان را از به دست آوردن توانمندهای خود باز می دارند

زن سرپرست؛ با رویکرد کشف استعداد و شکوفایی آن

مقدمه:
در بین انسانها هیچ یک از افراد اثر انگشت مشابهی ندارند
با استناد به مطلب علمی فوق میتوان ادعا نمود استعداد ذاتی و منحصربه فرد هر انسانی دریک زمینه خاص در سطحی مشابه بالاتر از دیگزان قرار دارد
در خصوص استعداد و منحصر به فرد بودن آن مطالب بسیار گسترده و بی نهایتی را میتوان در کتابها و رسانه ها و… بوفور پیدا نمود. لیکن بیشتر افراد صرفا” با شکل ظاهری آن کار می کنند و بر مفهوم متمرکز نیستند.
انسانها اگر استعداد اصلی خود را کشف کنند و صرفاً در آن راستا فعالیت داشته باشند در هر شرایط جامعه میتوانند موفق باشند (به غیر از شرایط مدام بحرانی) در صورتیکه از استعداد ذاتی خود مطلع نباشند و بنا بر علل مختلف و شرایط جامعه در جهت عکس استعداد خود فعالیت کنند به جز خستگی و گول زدن خودشان اثر عمیق مثبتی عایدشان نخواهد شد.
زنان سرپرست خانواده نیز به تبعیت از سایر انسانها با اتکاء بر توانمندی ذاتی خودشان میتوانند در جامعه همدوش افراد موفق عمل نموده و از زندگی روزمره خود لذت ببرند.
موانع و مقاومتهای زیادی در این که انسان نتواند بر پیاده سازی استعداد خود دست یابد از اهمیت بالایی برخوردار خواهد بود.
استعداد چیست؟
درباره استعداد و مفهوم آن می توان با نگاهی به منابع مختلف به تعاریف متعددی دست یافت.. فرانک برونو ، استعداد را «توانایی بهره بری فوری از آموزش، تعلیم یا تجربه در یک محدوده مشخص از عملکرد» می داند. شفیع آبادی نیز استعداد را «توانایی بالقوه ای که فرد را برای انجام دادن کار ، آماده می کند» دانسته است.
مقصود از قابلیت یا استعداد، امکاناتی است که تصویر کلی آن در خلقت هر مخلوقی به صورت بالقوه، موجود است؛ ولی فعلیت یافتن و یا تحقق تمام یا قسمتی از آن، منوط به حصول فرصت مناسب است. امرِ بالقوه، چیزی است که ممکن است بر حسب مساعدت و یا عدم مساعدت شرایط، فعلیت پیدا کند یا نکند و در صورت فعلیت یافتن، به تمامی، تحقق یابد یا به طور ناقص و همچنین کیفیت تحقّقش بسته به شرایط، در موارد مختلف، متفاوت باشد. شرایط ذیل معیارهای اصلی و مشخص کننده دسترسی به استعداد ذاتی را بطور اختصار مشخص می کند:
۱ . استعداد، یک توانایی بالقوه است که در وجود هر انسانی به ودیعه نهاده شده است؛
۲ . این توانایی بالقوه برای شکوفایی و بروز خود، نیازمند شرایط و بستر مناسب است و چه بسا در صورت فراهم نیامدن امکانات و شرایط مناسب، هرگز بروز نیابد.
۳ . می توانیم این توانایی بالقوه را به دو دسته عمومی و اختصاصی تقسیم کنیم. به این صورت که توانایی های عمومی، در میان تمام انسان ها مشترک است و البته بسته به اشخاص مختلف، دارای شدت و ضعف است و توانایی های اختصاصی نیز آنهایی هستند که در بین انسان ها متفاوت و گوناگون اند و همه انسان ها از آن برخوردار نیستند.
تشریح استعداد:
وجود استعداد، ذاتی است، ولی کشف و پرورش آن اکتسابی است. استعداد یعنى توانایى و توانمندى طبیعى است که میزان و کمیت آن در هر فردى تا فردى دیگر متفاوت است و یکسان نیست. علاوه بر آن، کیفیّت و چگونگى استعداد افراد نیز مختلف است و این موضوعى است که به روشنى مى‏توانید در بین افراد مشاهده کنید. یکى در زمینه جسمانى از توانایى خوبى برخوردار است دیگر در زمینه فکرى و عملى و فرد سوم در زمینه دیگر و همین افراد میزان توانایى‏شان نیز کم و زیاد است. اما کشف استعدادهاى درونى افراد نیازمند دانش و تجربه کافى است. هر چند بعضى استعدادها را میتوان به سادگى شناخت ولى از آنجا که بعضى استعدادها و میزان آن در افراد نهفته است و هنوز شکوفا نشده و زمینه به فعالیت رسیدن و بروز و ظهور آن فراهم نشده و چه بسا خود فرد نیز از آن اطلاعى ندارد، اینگونه استعدادها را باید با ابزارها و آزمونهاى مختلف روانشناختى و استفاده از تجارب افراد متخصّص بدست آورد و شناخت. راه دوم شناخت استعداد درونى گزارش افراد درباره تواناییهاى گذشته خویش و موفقیت هایى که در زمینه خاصى بدست آورده، می ‏باشد.
بر اساس اصل تفاوت های فردی که در علم روانشناسی و مددکاری اجتماعی از آن بحث شود و با توجه به مشاهدات و تجربه هر فردی که در رفتار و اعمال دیگران انجام می گیرد، روشن است که انسان ها علی رغم داشتن ویژگی های مشترک، دارای تفاوتهای فردی زیادی در ابعاد مختلف وجودی شان هستند. هیچ دو انسانی را نمی یابید که در تمام ویژگیهای جسمانی مشابه یکدیگر باشند حتی این مطلب به اثبات رسیده است که سر انگشتان هیچ دو انسانی از ابتدا آفرینش تا پایان عمر دنیا یکسان نیست و بر همین اساس انگشت نگاری یکی از راههای شناسایی افراد قرار گرفته است. همینطور در ویژگیهای شخصیتی، اخلاقی، هیجانی روحی و روانی نیز این تفاوت به چشم می خورد. خصوصیات افراد تحت تأثیر عوامل محیطی و وراثتی و تعامل آنها با یکدیگر با یکدیگر متفاوت است. بنابراین هر فردی علاقه و استعداد خاصی در زمینه ویژه ای دارد و با اندک توجه و دقتی در رفتار مردم و شغلهایی که انتخاب می کنند، این تفاوت علاقه و استعداد را به خوبی می توانید مشاهده کنید. یکی به علم اندوزی و دانش افزایی و کار در محیط علیم دانشگاه علاقه دارد، دیگری به کسب و کار و تجارت. یکی به هنر و نقاشی روی کاغذ علاقه مند است و دیگری به هنرهای تجسمی علاقه نشان می دهد. یکی به علم هیئت تمایل دارد و دیگری به زمین شناسی و کاویدن اعماق زمین. و همینطور … . بنابراین وجود استعدادهای مختلف در افراد یکی از رازهای خلقت انسان است. هر چند ممکن است انسان براساس شناخت و تمرین تکرار در زمینه ای خاص؛ تمایل جدیدی برای خود بوجود آورد و استعداد بالقوه خود را شکوفا سازد زیرا انسان از توانایی های زیادی برخوردار است و اگر بخواهد و امکانات آنرا فراهم کند و تلاش جدی به خرج دهد و پشتکار داشته باشد در غیر آن رشته تخصصی و مورد علاقه اش نیز دارایی تخصص شود و یا حداقل در آن رشته تلاش انجام دهید. ولی روان شناسان معتقدند هر انسانی در رشته ای ویژه دارای استعداد خاصی است و باید آن را توسط کارشناسان (بخصوص در دوران تحصیلی) مورد شناسایی قرار دهد و به شکوفایی آن بپردازد. در این صورت است که موفقیت او قطعی و حتمی است و به همین جهت مسئولیت معلمان و آموزش و پرورش در این رابطه سنگین و زیاد است.(سایت ویکیپدیا)
اکثر انسان‌ها در کشف و شکوفایی علایق و استعدادهای خود، موفق نمی‌شوند. دنبال کردن علایق و استعدادهای ذاتی‌مان نه تنها منبع اصیل شادمانی و رضایت درونی است بلکه شکوفایی استعدادهای ذاتی، کسب موفقیت و استقلال مالی را برایمان سریع‌تر و راحت‌تر می‌سازد. فرض کنید اگر بیل گیتس به‌جای علوم کامپیوتر، که عاشق آن بود، وارد کار بورس می‌شد، بازهم می‌توانست ثروتمندترین مرد جهان شود؟ یا اگر وارن بافت، که شیفته بورس بود، دنبال علوم کامپیوتر می‌رفت بازهم یکی از مولتی میلیاردهای جهان می‌شد؟ همۀ افرادی که موفقیت‌های بزرگ کسب کرده‌اند، عاشق کارشان بوده‌اند. انجام کاری که به آن علاقه داریم، غیر از لذت و موفقیت، باعث رشد شخصی و معنوی ما می‌شود. با حرکت در جهت نبوغ ذاتی و رسالت شخصی از شادمانی، رضایت درونی، معناداری، رفاه و استقلال مالی، رشد شخصی، خودشکوفایی و تعالی معنوی بیشتری برخوردار گشته و درعین‌حال خدمتی ارزشمند نیز به جهان عرضه می‌کنیم.
موانع کشف استعداد:
درحالی‌که اصل به دنیا می‌آییم چه می‌شود که رونوشت از دنیا می‌رویم؟ ادوارد یانگ
از نظر یونگ، روانشناس سوئیسی، هدف زندگی دستیابی به فردیت است. یعنی به فعل درآوردن توانایی‌های بالقوه. اما همرنگی با جماعت یکی از موانع بسیار بزرگ در راه دستیابی به این هدف است. از این‌روست که آدمی که در پی شکوفای نبوغ درونی است باید بهای طرد شدن و انزوا را بپردازد. درست است که انسان موجودی اجتماعی است اما اجتماعی بودن به این معنا نیست که همه خود را با معیارهایی مشخص تطبیق دهند. بسیار مهم است بدانیم چه نیازهای روان‌شناختی، ما را به‌سوی دیگران می‌کشاند. اگر عزت نفس سالمی داشته باشیم نسبت به خود احساس خوبی خواهیم داشت و نه تنها از با خود بودن و تنهایی عذاب نمی‌کشیم بلکه آن را به‌عنوان یک حق ضروری برای خود محفوظ خواهیم داشت. تنها بودن، برای بسیاری از آدم‌ها عذاب‌آور و حتی ترسناک است. در تنهایی ما با خود حقیقی‌مان مواجه می‌شویم و این مواجهه ممکن است ما را با حقایق و سؤال‌های دشواری روبرو کند که در میان جمع یا موقع سرگرم بودن به رسانه‌ها یا شبکه‌های اجتماعی و هر سرگرمی دیگر به‌راحتی به فراموشی سپرده می‌شوند.
نسان موجودی است که به همه‌چیز عادت می‌کند.داستایوسکی
با فرآیند رشد و تحت تأثیر تجارب، ژنتیک و محیط، الگوها و عادت‌های فکری و رفتاری در ما شکل می‌گیرد. به‌ویژه عادت‌های فکری و باورهای تثبیت‌شده می‌توانند مانعی برای تغییر در جهت شکوفایی استعدادهایمان محسوب شوند. یک عادت می‌تواند برای ما حکم خدمتکاری عالی یا اربابی بی‌رحم را داشته باشد. عادات مفید هستند درصورتی‌ که در جهت اهداف ما باشند. اما عادت‌هایی که به شکل ناخودآگاه شکل‌گرفته‌اند باید مورد بازبینی قرار گیرند تا مشخص شود که آیا متناسب با اهداف متعالی ما هستند یا نه. نحوه تفکر و نگرشی که به شکل یک عادت در ما تثبیت‌شده ممکن است وسعت دید ما را محدود کرده، مانع خلاقیت شود. برای پرورش نبوغ ذاتی مان ضروری است اجازه ندهیم که آنچه توسط محیط به ما القاء شده، ما را در اسارت خود نگاه دارد. وقتی همواره از روی عادت رفتار کنیم در واقع تفاوت چندانی با یک ربات نخواهیم داشت. به چالش کشیدن عادت‌ها و فراتر رفتن از آنها است که وجه خلاقۀ وجود انسانی ما را می‌سازد.
گاهی ما بزرگ‌ترین دشمن خویشتنیم و دائما در حال گستردن دام‌هایی هستیم که در نهایت خود در آنها گرفتار می‌شویم. خودتخریبی یکی از این دام‌ها است. خودتخریب‌گرها معمولاً انسان‌های بسیار مستعدی هستند اما فقط بخش کوچکی از قوای خود را در جهت فعالیت های سازنده به‌کار می‌گیرند. قسمت عمده توان آنها صرف خنثی کردن فعالیت‌های از پیش برنامه‌ریزی‌شده و در نهایت آماده ساختن خود برای روبرو شدن با شکست می‌شود. عنصر مشترک در تمام الگوهای خودتخریبی این است که «فرد به انجام کاری مبادرت می ورزد که برای خودش زیان‌آور است». خودتخریبی در واقع نوعی بروز منفی نبوغ ذاتی است.
کمال‌گرایی نیز می‌تواند یکی از اشکال خودتخریبی باشد. نقاشی که چند ماده رنگی را باهم ترکیب می‌کند اما به دلیل عدم رضایت از ترکیب رنگ به‌دست آمده بارها و بارها به این کار ادامه می‌دهد و هیچ کار دیگری انجام نمی‌دهد. نویسنده‌ای که پشت سرهم صفحات یک دست‌نوشته را پاره می‌کند و تا ابد «کارش را دوباره آغاز می کند». کمال‌گرایی آنها به‌تدریج تمام انرژی و اراده‌شان را سست می‌کند. همیشه کارها به تعویق می‌افتد. کمال‌گرایی باعث می‌شود که هرگز نتوانید یک فعالیت خلاقانه را به اتمام برسانیم.
زنان سرپرست :
تعریف:
عنوان سـرپرست خانوار به یکی از اعضای خانوار که در خانواده با این مسئولیت شناخته می شود اطلاق می شود. درصورتی که اعضای خانوار قادر به تعیین سرپرست خود نباشند، مسن ترین عضو خانوار به عنوان سرپرست خانوارشناخته می شود. معمولاً در خانواده، پدر سرپرست خانوار است و در صورت نبود پدر (فوت، طلاق و…) مادر سرپرست خانوار محسوب می شود. درگذشته خانواده هایی که با سرپرستی زنان اداره می شد در جامعه به خانواده “بی سرپرست” شهرت داشتند. متأسفانه هنوز هم در برخی موارد از این ادبیات نادرست استفـاده می شود. زنان بیوه، زنان مطلقـه (اعم از زنـانی که پس ازطلاق به تنهایی زندگی می کنند و یا به خانه پدری بازگشته ولی خود امرار معاش می کنند)، همسران مردان معتاد ، همسران مردان زندانی، همسران مردان بیکار ، همسران مردان مهاجر، همسران مردانی که در نظام وظیفه مشغول خدمت هستند، زنان خودسرپرست (زنان سالمند تنها)، دختران خودسرپرست (دختران بی سرپرستی که هرگز ازدواج نکرده اند)، همسران مردان ازکارافتاده و سالمند در گروه زنان سرپرست خانوار تعریف می شوند.
زنان سرپرست خانوار یا خود سرپرست با مصائب، مشکلات و موانع بسیاری در زندگی روبرو هستند که درکنار مشکلات و مسائل شهرهای بزرگ، آسیب های جبران ناپذیری را بر آنها و جامعه وارد می سازد. توجه به مسائل و مشکلات این قشر و بررسی همه جانبه و دقیق این مشکلات و ارائه راهکارهای درست و اصولی به منظور حمایت از این قشر، از جمله وظایف نهادها و سازمان های خدمات اجتماعی در هر کشور است. متأسفانه در جامعه ما زندگی زنان پس از ترک شوهر (به دلیل فوت، طلاق و…) غالباً با ابهامات و مخاطراتی روبروست، از جمله سرپرستی فرزندان به تنهایی و گاه به سختی، مشکلات اقتصادی، زندگی در تنهایی و همراه با افسردگی و ناامیدی، همچنین نگرش غلط جامعه نسبت به زنان مطلقه و بیوه در نبود همسرانشان، آنان را در روابط اجتماعی و حضور در اجتماع با مشکلات عدیده ای روبرو می کند. زنان سالمند از این گروه نیز مشکلات خاص خود را دارند.
رفاه اجتماعی زنانی که سرپرستی خانوار را برعهده دارند، مقوله ای است که توجه چندانی به آن نشده است. اگر مسائل و مشکلات این زنان را با شاخص های رفاه مقایسه کنیم، شکاف گسترده ای مشاهده خواهیم کرد. برای مثال، شاخص هایی که برای سنجش رفاه اجتماعی بکار گرفته می شود، عبارتند از: بهداشت، آموزش و یادگیری، اشتغال و موقعیت اقتصادی فرد، مشارکت، فرصت های اجتماعی، محیط فیزیکی زیست، محیط و روابط اجتماعی، در مورد این زنان، عامل فقر اقتصادی، بویژه تعیین کننده اصلی وضعیت نابسامان آنهاست.
بحث اصلی:
زنان سرپرست با رویکرد استعداد ذاتی
با تعاریف و بررسی اجمالی مطالب فوق، زنان سرپرست خانوارها، اینکه چگونه با این همه چالشها و مشکلات با رویکرد توانمندسازی با رویکرد کشف استعداد های ذاتی خود، قادر خواهند بود به زندگی متعادل تداوم داشته باشندقابل ارزیابی است.
مطالعه زندگی انسانهای موفق نشان دهنده این هست که همیشه تلاشها، علایق، پشتکار آنها که مطابق با استعدادهای ذاتی خودشان بوده به موفقیتهای بزرگ دست یافته اند.
خانم سوز اورمان به مردم پیشنهاد می دهد تا به جای محروم کردن خود، با رفتارهای اقتصادی درآمد خود را افزایش دهند. هنگامی که سوز حدود ۳۵ ساله بود، خیلی خوب زندگی می کرد اما در قرض غرق شده بود. او نمی توانست دست از زندگی لوکس خود بردارد، بنابراین در صدد یافتن راه حل شد.
او هر کاری دوست داشت انجام می داد، به دنبال یافتن فرصت های مالی بود و امروز به جایی رسیده است که برای سفر به دور دنیا با جت شخصی خود به طور سالانه حدود ۳۰۰ هزار دلار هزینه می کند.
بنابراین، بهتر است زمان خود را برای یافتن موقعیت های مالی صرف کنید نه اینکه منتظر دیگران باشید.
آدام مک‌کای، یکی از موفق ترین تهیه کننده / کارگردان های هالیوود است. او در نوشتن فیلنامه فیلم هایی همچون در شب های تالدگا، برداران ناتنی، افراد دیگر و دونده آخر با ویل فرال همکاری داشت و این مساله باعث شهرت او شد. موفقیت او زمانی رخ داد که به جای بازی در برنامه زنده و کمدی شب های یکشنبه، شغل نویسندگی آن را انتخاب کرد و به همین دلیل سه دهه جزو نویسنده های برتر این برنامه شناخته می شود.
دلیل موفقیت در این معامله نیز این بود که نخواست هر دو طرف از آن سود ببرند. در عوض، او به فرد بانفوذ این برنامه به نام لورن میشلز گفت برای ماندن در این برنامه باید تیم خودش را داشته باشد و اگر این طور نشود از این برنامه خواهد رفت. میشلز نیز درخواست او را پذیرفت.
ارل آلبرشت، کارآفرین آلمانی و موسس فروشگاه های زنجیره ای آلدی، ثروت: ۲۵/۴ میلیارد دلار
زندگی معمولی انسان بی برنامه، سردرگم، بی هیجان و ناخوشایند به نظر می آید. تنها آنهایی که به ماجراهای زندگی به عنوان شانسی از میان شانس ها نگاه می کنند که خودشان آن را برای خودشان ایجاد کرده اند، می توانند کنترل زندگی خود را کاملاً در دست بگیرند.
مایکل دل، موسس شرکت کامپیوتری دل کامپیوتر، ثروت: ۱۵/۹ میلیارد دلار
با کنجکاوی و نگاه به فرصت ها با روشی تازه است که ما همیشه راه و مسیر خود در دل را مشخص می کنیم.
تونی هسیه، مدیرعامل فعلی فروشگاه آنلاین کفش و لباس زاپوس، ثروت: ۸۴۰ میلیون دلار
تعریف نهایی موفقیت این است: شما می توانید با از دست دادن همه آنچه دارید، مشکل پیدا نکنید. شادی ها بر مبنای عوامل بیرونی نیستند.
با بررسی کوتاه دیدگاههای افراد موفق و ثروتمند جهان نکته ایی که قابل اهمیت می باشد اعتماد به نفسی است که بیشتر این افراد از آن برخوردار بوده اند. شناخت از توانایی خود و عدم اعتماد به حرفهای دیگران و سماجت در توانمندی خودشان به موفقیتهای بزرگ نائل گشته اند.
مطلب خیلی مهمی که این روزها در افکار عمومی و رسانه ها به آن تکیه می شود: تحمل سختی. تلاشهای طاقت فرسا را از مشخصه های اصلی آدمهای موفق تبلیغ می کنند. در صورتیکه سختی و تلاش طاقت فرسای آنها برای شخص سوم صدق می کند نه برای خود آنان. آدمهای موفق هیچ وقت سختی و تلاش طاقت فرسا ندارند بلکه آنها مدام از فعالیت خود نهایت لذت را می برند. متأسفانه فقر فرهنگی رسانه ها و برخی برنامه های سازمانی و حمایتی ما که کارشان توانمند کردن زنان سرپرست بوده همیشه بندهای مهم بخشنامه ها و گفتمان شان تکیه بر تحمل تلاش و سختی بوده هست که پیامد منفی آن پایه ها ی توانمندسازی را برای زنان سرپرست و کل جامعه از بنیان سست می کنند.
نقش آموزش برای توانمند کردن زنان سرپرست زمانی موثر خواهد بود که در راستای استعداد یابی آنان استوار باشد. نگاه و رویکرد توانمندسازی بر حسب استعدادیابی باید از نظام آموزش پرورش و از دوران کودکی برنامه ریزی گردد. بحران های حاصل از شرایط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، آموزش و… باعث شده انسانها آنچنانکه بایست به استعداد بالقوه خود دستیابی نداشته باشند نهایتاً این موضوع بر عقیم ماندن استعداد اصلی و ذاتی زنان سرپرست تاثی مستقیم داشته است.
زنان سرپرست معمولا به لحاظ اینکه متکی بر سازمانهای حمایتی قرار دارند بر حسب برنامه های سازمانی آنان ایفای نقش دارند بر همین اساس قوانین و چهارچوبهایی که برای توانمندسازی زنان سرپرست لحاظ شده ظرفیت پاسخگویی برای تمام خواسته های زنان سرپرست خانوارها را ندارند. موانع و محدودیتهای فرهنگی، قوانین و ارزشهای جامعه و… از عواملی هستند باعث عدم شکوفایی استعدادهای زنان سرپرست خانوارها منجر می شود.
مطالعه، آموزش، ارتقای دانش زنان سرپرست خانوارها در راستای تمرکز بر شناخت استعدادهای درونی آنان از ضروریات جامعه و سازمانهای حمایتی محسوب میگردد.
معمولا برنامه ریزی برای توانمند سازی زنان سرپرست خانوارها با توجه به نیاز سازمان چیده میشود در حالیکه نیازهای زنان سرپرست خانوارها در بیشتر مواقع مغایر با برنامه های سازمانهای حمایتی می باشد.
نیاز ها بر حسب شرایط و مکانهای جغرافیای و بر اساس ارزشهای جامعه، فرهنگها، تفاوتهای فاحشی در زمینه توانمند سازی زنان سرپرست خانوارها دارد، لحاظ شدن این محدودیتها در برنامه های سازمانهای حمایتگر از ضروریات محسوب میگردد.
اوضاع بحران مالی کشور باعث شده زنان سرپرست خانوار در مشاغلی بکار گرفته شوند که مغایر با شخصیت و استعداد ذاتی آنان باشد. بدین معنی که منشی گری ،دستفروش و شغلهای کاذب در برخی مواقع سو استفاده های افراد سودجو اجتماع باعث شده که شان و منزلت زن را در پایین ترین درجه تنزل نماید.
به نظر می رسد سازمانهای حمایتگر در برنامه های توانمند سازی زنان سرپرست اولا”: بخشها، نهادها، و سرمایه های اجتماعی را برای فعالیت و به منصه ظهور رساندن استعدادهای آنان بکار گیرند و بخشهای توسعه انسانی و اجتماعی را در اولویت برنامه توسعه کشور لحاظ نمایند

مددکاران اجتماعی؛ اقدامات اجتماع محور و توانمندسازی زنان سرپرست خانواده


از نظر جامعه شناسان، واژه سرپرست خانواده، اصطلاحی توصیفی است و به کسی اطلاق می شود که قدرت قابل ملاحظه ای در مقایسه با سایر اعضای خانواده دارد و معمولاً مسن ترین فرد خانواده است و مسئولیت های اقتصادی خانواده به عهده ی وی است (ایروانی، ۱۳۹۰: ۱۲۰). بر مبنای تعریف سازمان بهزیستی، زنان سرپرست خانوار زنانی هستند که عهده دار تأمین معاش مادی و معنوی خود و اعضای خانواده هستند. بنا به تعریف جامعه شناختی زنان سرپرست خانوار، به زنانی گفته می شود که بدون حضور منظم و یا حمایت یک بزرگسال، سرپرستی خانوار را برعهده دارند و مسئولیت اداره اقتصادی خانواده و نقش های عمده حیاتی و اجتماعی آن را برعهده می گیرند؛ هرچند، این دسته از زنان، سرپرست خانوار خود را به علت فوت آن ها (هفتاد درصد) و طلاق (یازده درصد) از دست می دهند اما موارد متعدد دیگری همچون بیماری و از کارافتادگی، اعتیاد و یا زندانی بودن همسر آن ها نیز باعث می شود که سرپرستی خانوار را عهده دار شوند (شریفی و همکاران، ۱۳۸۹: ۷۶).
براساس نتایج سرشماری سال ۱۳۹۰ و همچنین بنا به گفته موسوی چلک، مدیرکل دفتر آسیب های اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در سال ۱۳۹۰ بیش از ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار خانوار از خانوارهای کشور توسط زنان سرپرستی می شود که رقمی حدود ۱۲٫۱ درصد کل خانوارهای کشور است این آمار نسبت به ۵ سال گذشته یعنی در سال ۱۳۸۵ بیشتر از ۹۰۰ هزار خانوار افزایش یافته است و به عبارت بهتر طی ۵ سال تعداد زنان سرپرست خانوار از حدود یک میلیون و ۶۰۰ هزار نفر به حدود ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر افزایش یافته است. موسوی چلک آمار طلاق در جامعه را عمده ترین دلیل افزایش تعداد زنان سرپرست خانوار دانست و پس از آن مرگ ومیرهای ناشی از تصادفات رانندگی و فوت طبیعی را به عنوان دومین و سومین دلیل افزایش تعداد زنان سرپرست خانوار اعلام کرد.
بر اساس نظریه زنانه شدن فقر یا آسیب پذیری زنان سرپرست خانوار معتقدند که خانواده های زن سرپرست نه تنها در همه کشورهای جهان گسترش یافته اند؛ بلکه روز به روز بر تعداد خانوارهای زن سرپرستی که در جمعیت کم درآمد قرار می گیرند، افزوده می شود. این مسئله حتی در کشورهایی که پیشرفته ترین قوانین را به نفع زنان داشته اند، دیده شده است. در این کشورها، با وجود کمک های دولتی به این زنان فرآیند فقیر شدن زنان هم چنان ادامه دارد. از جمله سایر مشخصات خانواده های زن سرپرست، عدم دسترسی این گروه از زنان به مشاغل با منزلت است. به عبارت دیگر زنان سرپرست خانوار یا اغلب بی کارند و یا دارای مشاغل پرحاشیه ای، نیمه وقت، غیر رسمی و کم درآمد هستند. مشکل دیگری که بر میزان آسیب پذیری این زنان می افزاید – حتی اگر در مشاغل با منزلت مشغول به کار باشند – مسئله تنظیم وقت برای انجام کار خانگی و کار بیرون از خانه است. این مشکل را صاحب نظران این دیدگاه اصطلاحا فقر زمانی نامیده اند. یعنی زنانی که به طور تمام وقت و در شبکه رسمی بازار کار می کنند، برای انجام وظایف خانگی، رسیدگی به کودکان و انجام امور خود وقت کافی ندارند. هنگامی که فقر زمانی، با فقر مادی همراه شود، این گروه را آسیب پذیر می کند (صادقی، ۱۳۸۸: ۲۳۰).
مسئله اقتصادی در واقع مهم ترین مسئله ای است که زنان سرپرست خانوار با آن مواجه اند و قدرت و فشار این مسئله به حدی است که گاهی سایر گروه های مردم، اساساً زنان سرپرست را با این مسئله می شناسند. این مسئله با بالا رفتن تعداد افراد تحت تکفل زن، حادتر می شود و کم ترین مواجه با چنین امری را می توان نزد زنان سرپرست خانوارهای تک نفره یافت. به خصوص اگر این زنان شاغل و دارای درآمد هم باشند، کم تر از سایر زنان برای فراهم کردن امکانات اقتصادی، دچار مشکل می شوند. اما حتی هنگامی که با زنان صرفاً خود سرپرست صحبت می کنیم نیز متوجه احساس فشار اقتصادی، بر روی آنان می شویم.
مددکار اجتماعی سعی می کند عواملی را که در تعامل بین مددجویان و محیط زیست اجتماعی پیرامونشان ایجاد مشکل می کند را کشف و شناسایی کند و به مددجو کمک کند که درک درستی از علل و عوامل تولید کننده مشکل پیدا کرده و با کمک مددکار اجتماعی بتواند راه های برون رفت از آن مشکل را شناخته و در جهت حل و یا رفع مشکل خود اقدام نماید.
بسیار محتمل است که نه مددجو و نه محیط پیرامونش لزوماً دارای مشکل نباشند، بلکه نحوه تعامل بین فرد و محیط است که مشکلاتی را تولید می کند. در این صورت، هدف مددکار اجتماعی توانمندسازی افراد است تا بتوانند وظایف و نقش های مهم و اصلی زندگی خود را ایفا کنند، عوامل تولید ناخشنودی را برطرف کنند، و به هدف هایشان برسند.
شاخه های چندگانه مددکاری اجتماعی شامل مددکاری فردی، گروهی، جامعه ای، تحقق و اقدام اجتماعی هر کدام به نحوی و تلفیق این شاخه ها می تواند منجر به اقداماتی شود که در توانمندسازی افراد و به خصوص زنان و زنان سرپرست خانوار که نیازمند استفاده از خدمات مددکاری اجتماعی هستند مفید واقع شود.
مددکاران اجتماعی با توانمندسازی زنان آسیب دیده اجتماعی یا در معرض آسیب و بازگرداندن سلامت آن ها و شریک کردن آن ها در اجتماع به نحوی سالم و سازنده، می تواند نقش مهمی در سعادت و پویایی جامعه ایفا کند.

برخی از برنامه هایی را که مددکاران اجتماعی باید در امور زنان سرپرست خانوار مد نظر داشته باشند به شرح زیر است:

اجتماع محوری: عبارت است از برنامه ای جامع در جهت تنظیم روابط مشارکت کنندگان در برنامه توانمند سازی اجتماع محور در راستای کاهش تصدی گری و تمرکز زدایی بخش های دولتی و تفویض اختیار و مسئولیت دهی به اجتماعات محلی به منظور بهبود کیفیت زندگی زنان و افزایش رفاه اجتماعی آن ها.
توانمند سازی اجتماعی محور: فرآیندی است مشتمل بر آگاه سازی اجتماعات به منظور شناخت از وضعیت موجود، حذف محدودیت ها و موانع، بهره گیری از منابع و ظرفیت های جوامع محلی در جهت مدیریت موثر آنان بر تلاش ها و تصمیم گیری ها برای بهبود شرایط زندگی خودشان.
اجتماع محلی: عبارت است از گروهی از افراد که در یک منطقه زندگی، کار یا تحصیل می کنند و دارای نیازهای اساسی مشترک هستند. در اجتماع محلی زمینه ای فراهم می آید تا اعضای آن در مورد کمبودها و نیازهای شان بیاندیشند، آن ها را دسته بندی و اولویت بندی کنند. از توانایی ها و امکانات فردی و محیطی خود آگاه شوند، و تصمیم گیری مشترک برای حل مشکلات و رفع موانع را تجربه نمایند.
توسعه مشارکتی: عبارت است از نوعی پیشرفت و توسعه که با مشارکت افراد یک جامعه در زمینه های گوناگون به دست آید.
وجود مراکز متعدد تصمیم گیری در مورد این قشر از زنان موجب گردیده تا سیاست های یکسانی به کار گرفته نشود و خدمات رسانی به این افراد یکسان نباشد و حتی در بعضی موارد دوباره کاری صورت گرفته یا خانوارهای نیازمند واقعی تحت پوشش هیچ نهادی قرار نگیرند. از طرف دیگر عدم سیاست های مدون و قوانین کارآمد در این زمینه مشکلات خاصی را برای این قشر از زنان بوجود می آورد. بیشترین نکته مربوط به طرد شدن این زنان توسط افراد جامعه و دید منفی به آن ها می باشد که درمواردی این زنان تعاملات خود را با نزدیکان و شبکه حمایتی خود از دست می دهند و فرزندانشان از نظر تربیت اجتماعی دچار مشکل می شوند. به همین دلیل مددکاران اجتماعی به عنوان پیش قراولان حوزه سلامت اجتماعی در جهت ارتقای مستمر توانمندسازی این گروه نقش موثری ایفا می کنند.

برخورد مناسب با خشم

برخورد مناسب با خشم:


راه کارهای زیر تا حد قابل توجهی می توانند به برخورد مناسب با خشم بپردازند.


پذیرش: پذیرش نقطهٔ آغاز برخورد با خشم است. منظور از پذیرش آن است که در وهلهٔ اول واقعیت وجود خشم را در خود رد نکنیم.


تمدید خشم: پس از پذیرش عصبانیت خود، باید به خشم قدری زمان بدهیم. این عمل همچون سرد کردن ماشینی است که تازه جوش آورده است. راههای پایین آوردن تدریجی نقطهٔ جوش خشم در اشخاص مختلف متفاوت است. برخی دوش بگیرند، عده ای پیاده روی می کنند. برخی دیگر هیزم خرد می کنند. برخی موسیقی گوش می دهند و ….. به عبارت دیگر، این مرحله ما را آمادهٔ ارزیابی صحیح خشم خود می کند.


ابراز: پس از پایین آمدن قابل توجه نقطهٔ جوش و ارزیابی علل خشم، باید ناراحتی خود را با شخصی که از او عصبانی شدیم در میان بگذاریم. پایین آمدن سطح خشم به ما کمک می کند که ضمن ابراز ناراحتی به سخنان شخص دیگر گوش دهیم و به عبارتی تفسیر او را نیز از وقایع دریابیم. می توان ناراحتی خود را در فضایی توام با احترام بیان کرد.


ارزیابی خشم: در این مرحله ما به بررسی علل و ریشه های خشم خود می پردازیم. خوب است که از خود بپرسیم چرا عصبانی شدم؟ آیا زود نتیجه گیری نمی کنم و درگیر قضاوت عجولانه نشدم؟ آیا انتظارات معقولی دارم؟ آیا چیزی در من وجود دارد که حس ترس و حقارت مرا بالا می برد و در نتیجه مرا خشمگین می کند؟ به عبارتی دیگر آیا نقطهٔ آغاز خشم من دیگری است و یا مسائل درونی خودم. مرحلهٔ ارزیابی وسعت دید ما را نسبت به خشم افزایش می دهد.


نتیجه گیری:


خشم را بجای انکار و سرکوب باید پذیرفت و ابراز کرد. ابرازی سازنده که در آن هدف نه تخریف دیگری بلکه بیان و رفع آسیب های عاطفی است.


نقش مددکاران اجتماعی در مشاوره خانواده

مددکاران اجتماعی به خانواده ­ها کمک می­کنند تا روابط خود را بهبود بخشیده و با موقعیت­ های دشوار مانند طلاق، بیماری یا سوگ مواجه شوند. آنها از طریق فرآیند مشاوره:

  • خانواده را هدایت می­کنند؛
  • با کمک به آنها مشکلات را شناسایی و اهداف را تعیین می­ کنند؛
  • و برای یافتن راه حل اقدام می­کنند؛
  • مددکاران اجتماعی در وضعیت­های بحرانی، نظیر غفلت، سوء مصرف مواد مخدر یا خشونت، ممکن است از اقدامات قانونی استفاده کنند.

از نقش­های مددکاران اجتماعی در مشاوره خانواده می­ توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • تسهیل ارتباطات

مددکاران اجتماعی اغلب با تشویق اعضای خانواده، به برقراری ارتباط یاری می­ رسانند. گاهی اوقات اعضای خانواده بعد از گذشت چند ماه از جلسات مشاوره در برقراری ارتباط و گفتگو با یکدیگر مشکل دارند. مددکاران اجتماعی به عنوان یک شخص ثالث و بی طرف عمل می­ کنند و به اعضای خانواده کمک می­کنند تا ترس­ها، نگرانی­ها و ناامیدی­های خود را مطرح سازند. آنها اغلب سوالاتی را برای کشف علل اساسی مشکلات خانواده مطرح می­ سازند. به عنوان مثال، اگر کودکی ناسازگار است، ممکن است ناشی از تنش در محیط خانواده باشد؛ بدین طریق مددکار اجتماعی به او کمک می­ کند تا افکار خود را بیان کرده و کل خانواده بتوانند درباره مسائل پیش آمده گفتگو کنند و به درکی از مشکلات برسانند.

  • مداخله

مددکاران اجتماعی برخی اوقات، راه­ حل­های فوری ولو کوتاه مدت را برای کمک به حل مشکلات خانواده پیشنهاد می­ دهند و تلاش دارند به واحد خانواده ثبات بخشند. از جمله در مورد مسائل مربوط به هر فرد از اعضای خانواده با آنان به گفتگو می­ نشینند تا مشاوره موثرتر واقع شود. برای مثال اگر یکی از اعضای خانواده مشکل جدی در زمینه سوء مصرف مواد مخدر یا الکل داشته باشد، مددکار اجتماعی می­تواند به او پیشنهاد دهد قبل از ادامه مشاوره وارد فرآیند درمان سوء مصرف مواد شود. یا اگر یکی از اعضای خانواده مبتلا به بیماری روانی مانند افسردگی یا اختلال دوقطبی باشد، ممکن است مددکار اجتماعی او را به یک روانپزشک ارجاع دهد تا در صورت لزوم داروهایی تجویز نماید و در مدیریت شرایط بیمار کمک رسان باشد.

  • حل تعارضات

اغلب خانواده­ هایی که وارد فرآیند مشاوره می­ شوند، یک مشکل فوری دارند که موجب ایجاد ترس و تعارض در خانواده شده است. اولین کمک مددکاران اجتماعی به خانواده­ ها در «درک» و «حل مسأله» است. اگر مشکل خانواده در روابط زوجین است، مددکار اجتماعی به زوجین یاری می­ رساند تا مسائل مربوط به خود را با یکدیگر بیان سازند تا بتوانند به عنوان یک تیم در مراقبت از فرزندانشان عمل کنند. همچنین به کودکان یاری می­ رساند تا به این درک برسند که مشکلات والدینشان هیچ ارتباطی به آنان ندارد. اگر کودکان از طلاق والدین، یا مرگ یکی از اعضای خانواده متأثر شوند، مددکار اجتماعی به آنان کمک می­ کند راه­های مقابله با غم و ترس هایشان را بیابند.

  • آموزش

هدف بلند مدت مددکار اجتماعی این است که به خانواده­ ها آموزش دهد که چگونه با یکدیگر برای پیشگیری و حل مشکلات عمل کنند. همچنین خانواده را در حل مسائل فوری، پویایی خانواده و نحوه تأثیرپذیری اعضا از یکدیگر آموزش می ­دهد. مددکار اجتماعی به خانواده کمک می­کند تا یاد بگیرند چگونه به مسائل بنگرند و به مشکلات واکنش نشان دهند. همچنین می­تواند پیشنهاد دهد که جلسات هفتگی خود را در فضایی برگزار کنند که همه اعضای خانواده بتوانند به راحتی نگرانی­ های خود را بیان کنند و مورد بحث قرار دهند.

مددکاری اجتماعی و پدیده طلاق


مددکاری اجتماعی و پدیده طلاق

مقدمه

خانواده پایه اساسی اجتماع و سلول سازنده زندگی و حیات بشری است و در وسیع ترین مفهوم کلمه، خاستگاه اعضای خویش و پناهگاه آنان است. (قنادان و همکاران .۱۳۸۳). گسست و جدایی در خانواده میتواند زمینه ساز آسیب شود. آسیب­ها یا مشکلات خانوادگی، مجموعه رخدادهایی هستند که به یک یا چند تن از اعضاء یا همه آن­ها و یا به طور کلی بر پیکره خانواده تحمیل می­شوند و همه اعضای خانواده را تحت تأثیر قرار می­دهند. برخی از این مشکلات مانند طلاق و مشکلات والدینی، به مسائل ارتباطی خانواده مربوط می­شوند و برخی دیگر به علت حوادث غیرمنتظره از جمله بیماری، معلولیت و تصادف بروز می­کنند. هم­چنین جوانان یا مسن بودن، نداشتن شغل و درآمد کافی همگی مشکلات خاص خود را بوجود می­آورند (زرگر و نشاط دوست، ۱۳۸۶). طلاق، پیامدهای عمیق اجتماعی، روانی، قانونی، اقتصادی و والدینی دارد (اخوان تفتی،۱۳۸۲).

مطالعات نشان می­ دهد که در قرن نوزدهم تنها حدود ۵ درصد از ازدواج­ ها به طلاق ختم می­شد. ولی در قرن بیستم و امروزه حدود نیمی از ازدواج­ها منجر به طلاق می­شود. محققان عواملی مانند افزایش استقلال اقتصادی زنان، کاهش درآمد مردان بدون مدارج دانشگاهی، افزایش انتظارات شخص از ازدواج و پذیرش اجتماعی بیشتر طلاق را در این موضوع دخیل می­دانند (ستار و همکاران، ۱۳۹۱).

با اینکه هیچ انسانی با انگیزه طلاق ازدواج نمی­کند، اما این پدیده در تمامی جامعه­ های بشری دیده می­شود. طلاق مانند فقر و شکست یک راه حل است و هنگامی که یک زوج در هزار توی روابط مادی و معنوی خود هر دم به علامت سوال می ­رسند، یا زمانی که همه راه­ها به بن­بست ختم می­ شود می­توان از آن به عنوان آخرین  راه­حل نام برد (قنادان و همکاران، ۱۳۸۳). گاهی این سوال­ها می­ تواند جواب­های قانع­ کننده و یا راه­ حل هایی سازنده به جهت عدم از هم گسیختگی در خانواده ها را داشته باشد ولی بدلیل تفکر غلط و توانمند نبودن زن و مرد در حل مشکلات منجر به از هم پاشیدگی خانواده می­ شود. در این میان مددکاران اجتماعی با بهره ­گیری از دانش آموخته شده و با استفاده از مهارت­های حرفه­ ای خود می­ توانند به خانواده­ ها کمک کنند تا به توانمندی رسیده و برای مشکلاتشان به راه­ حل­هایی جدا از طلاق فکر کنند.

طرح مسئله

در سال­های اخیر با افزایش آمار روزافزون طلاق این مسئله به یک روند و معضل مهم اجتماعی تبدیل شده و متأسفانه روز به روز افزایش می­یابد. امروزه شاهد از هم گسیختگی بسیاری از پیوندهای زناشویی هستیم، از هم پاشیدگی­ هایی که به دنبال خود تبعات منفی بسیاری از جمله مشکلات روحی روانی زوجین و کودکان زمینه­ ساز جرائم مختلف، بی سرپرست شدن کودکان و … را بر پیکره جامعه به جای می­گذارد. به طوری که امروزه جامعه­ شناسان معتقدند فقر و طلاق، مادران بسیاری از جرائم و مشکلات جوامع­ اند (مولودگنجی و همکار، ۱۳۸۹).

از طریق طلاق زن و شوهر به زندگی مشترک خود پایان می­ دهند و پیوندشان را می­ گسلند. رشد کمی و کیفی این پدیده در جامعه ایران در حال حاضر به یکی از مسائل عمده اجتماعی تبدیل شده است.

می­ توان گفت که کمتر پدیده ی اجتماعی به پیچیدگی طلاق باشد. طلاق در ابعاد گوناگون تاثیر فزاینده ای بر زندگی انسان ها می گذارد طلاق در طبقات اجتماعی پدیده ای است موثر بر تمامی جوانب جمعیت در یک جامعه (آقاجانی، ۱۳۸۴). با توجه به اینکه عوامل متعددی در بروز طلاق موثر است، نیاز به شناخت درست و دقیق این عوامل در خانواده می باشد که در اینجا مددکار اجتماعی می­تواند با گرفتن ارتباط حرفه­ ای به شناخت بیشتر برسد و در نتیجه عوامل واقعی را که باعث بروز مشکلات در خانواده شده شناسایی کرده و به خانواده در جهت پیدا کردن راه حل کمک نماید.

نقش مددکاری اجتماعی در پدیده طلاق

با توجه به رشد روزافزون طلاق در جامعه ایران بخصوص در شهرهای بزرگ و اینکه این پدیده نه تنها ثبات خانواده را بهم می­ ریزد بلکه آثار زیانباری هم در جامعه بوجود می­ آورد و این­ها می توانند هزینه­ های بسیاری را بر جامعه تحمیل کنند به همین دلیل اهمیت دارد که در این رابطه پژوهش ­های علمی صورت گیرد که موجب توسعه دانش بیشتر در زمینه پیشگیری و کاهش آن شود و همچنین ضروری است که نقش مددکاری اجتماعی را در پیشگیری وکاهش آسیب های اجتماعی که در رابطه با طلاق بوجود می آید بررسی کرد.

در تعریف طلاق چنین آمده است که تغییرات تنش ­زا بیشتر در ازدواج­ هایی رخ می­دهد که افراد کم سن، بدون تحصیلات، بیکار یا کم درآمد هستند (زرگر و نشاط دوست، ۱۳۸۶).  طلاق نوعی گسست و جدایی و اخلال در بنیان­ های اساسی خانواده است که منجر به جدایی همیشگی می­ شود. در شریعت نیز، گسست پیوند زناشویی به فسخ یا طلاق صورت می­­گیرد (محقق داماد؛ ۱۳۸۷ :۳۷۹).  طلاق جدایی زن و مرد براساس سند ازدواج است که در زندگی هر دو نفر آنها و همینطور اگر فرزند یا فرزندانی داشته باشند. تبعات زیادی را در زمینه­ های اجتماعی، روانشناختی و اقتصادی پدید می­ آورد.

بنا بر تعریف جهانی از حرفه مددکاری اجتماعی، مددکاری اجتماعی یک حرفه کاربردی و رشته تحصیلی دانشگاهی است که توسعه و تغییر اجتماعی، انسجام اجتماعی و توانمندسازی و آزادسازی افراد را تسهیل می­کند. اصول عدالت اجتماعی،حقوق بشر، مسئولیت جمعی و احترام به تفاوت­ها در مددکاری اجتماعی اساسی­ اند. مددکاری اجتماعی با تکیه بر علوم اجتماعی، علوم انسانی و دانش بومی، افراد و ساختارها را در مقابله با چالش­های زندگی و ارتقاء رفاه و بهزیستی درگیر می­کند. اگر چه تعاریف مختلفی از مددکاری اجتماعی وجود دارد اما در یک تعریف جامع، مددکاری اجتماعی حرفه­ ای است مبتنی بر استعدادها و دانش خاص، به منظور فراهم آوردن شرایط مادی و معنوی برای افراد و اقشار نیازمند جامعه، به گونه­ای که در جهت شناخت و رفع مشکل خود برانگیخته شوند (زاهدی اصل،۱۳۷۷ :۳۰).

مددکاری اجتماعی با بهره بردن از علوم مختلف و مهارت های خاص می تواند در به افراد نیازمند در زمینه های مختلف کمک کند که توانمند شوند و با پیدا کردن راههای مختلف در بهبود و ارتقا زندگی خود تلاش نمایند.

با توجه به پیشرفت  تکنولوژی که موجب شده انسان کارها را سریعتر انجام دهد، این سرعت خود سبب شده است که مشکلاتی در زندگی انسان نیز بوجود آید. طی قرن بیستم به دنبال افزایش جمعیت و تغییر در نظام فرهنگی، ارزشی و نظام هنجاری در بسیاری از نقاط جهان به ویژه در جوامع صنعتی، میزان طلاق روندی افزایشی به خود گرفت. پدیده ی افزایش طلاق، صرفاً به جوامع صنعتی محدود نشده و به عنوان یک ارزش اجتماعی _فرهنگی جدید به سایر جوامع نیز راه یافته است (ریاحی و همکاران، ۱۳۸۶).

پژوهش های متعددی نشان دهنده آثار و عوارض منفی جسمی، روانی، اخلاقی و اجتماعی طلاق برای مردان و زنان مطلقه، فرزندان طلاق و اجتماع می باشد. اکثر بررسی های انجام شده، از رابطه ی بین طلاق با اعتیاد، جرم و بزهکاری، روان پریشی، عدم تعادل شخصیتی، مسائل آموزشی و تربیتی، خودکشی و یا جامعه ستیزی و نظایر آن جکایت می کنند و طلاق را موجد آن ها به شمار می آورند (پیران، ۱۳۶۹ :۳۵). به نقل از محمد اسماعیل ریاحی و همکاران (۱۳۸۶)

با توجه به اینکه مددکاری اجتماعی حرفه ای است که از علوم مختلف و مهارت ها بهره گرفته است می تواند در کاهش این پدیده تأثیرگذار باشد. لذا ضروری است که خانواده ها چگونگی کمک گرفتن از مددکاران اجتماعی را همچون دیگر مشاغل یاورانه را در زمان نیاز فرا گیرند.

مددکاری اجتماعی با بهره­ گیری از روش های کار با فرد، گروه (خانواده) و جامعه و با استفاده از مهارت­های ارتباطی به شناخت درست از مشکلات دست پیدا کرده و با استفاده از فنون و علوم مختلف در پیشگیری از طلاق، حین طلاق و پس از طلاق مشاوره ها و مداخلات ضروری را انجام داده و آسیب ها و عوارض طلاق را کاهش دهد.

پیشنهادات اجرایی

  • آموزش زنان و مردان پیش از ازدواج در ارتباط با حقوقی که زن و مرد در زندگی مشترک دارند؛
  • مشاوره های قبل از ازدواج در ارتباط با انتظاری که زوجین از زندگی و از یکدیگر باید داشته باشند؛
  • آموزش مهارت های زندگی برای زوجین؛
  • توانمندسازی زوجین در ارتباط با حل مشکلات؛
  • انجام پژوهشی مختلف از سوی محققین در ارتباط با نقش مددکاری اجتماعی در پدیده طلاق.
  • آموزش تاب آوری به زوجین جوان از دوران کودکی و مدارس.

نحوه آغاز جلسه مشاوره


برای آنکه جلسه مشاوره با موفقیت انجام گیرد باید در آغاز مشاوره روش ها و فنونی به کار گرفته  شود که اضطراب مراجع را کاهش دهد.

همچنین باعث شود بین مشاور و مراجع رابطه ی حسنه به وجود آید یعنی شرایطی ایجاد شود که در آن مراجع احساس امنیت و اطمینان کند.

هیچ عاملی که برای مراجع نگران کننده باشد وجود نداشته باشد و او با کمال راحتی و در یک جو گرم و پذیرا، مشکلات خود را بیان کند.

برای ایجاد چنین حالتی اقدامات زیر توصیه می شود:

-باید مراجع را بدون قید و شرط و با کمال احترام پذیرفت.

-باید به مراجع اجازه داده شود که هر مطلبی که دارد بیان کند.

-باید به مراجع اطمینان داده شود که بحث های جلسه مشاوره محرمانه باقی می ماند و در این مورد، مشاور به قول خود عمل کند.

-در صورتی که مراجع شروع به صحبت نکند، آغاز سخن از طرف مشاور با مطالبی که مورد علاقه مراجع باشد، راه را برای شروع و ادامه صحبت و تخفیف اضطراب مراجع هموار می سازد.

-گوش دادم توأم با دقت به مراجع، اورا به ادامه ی صحبت ترغیب می کند.

-وجود محل مناسب وآرام با امکانات لازم، در ایجاد رابطه ی حسنه و موفقیت مشاوره، از اهمیت ویژه ای زیادی برخورداراست.

فنون مشاوره

پس از ایجاد رابطه ی حسنه و طرح مشکل به وسیله ی مراجع برای ادامه یجلسه مشاوره باید مشاور به اقتضای شرایط از فنون مختلفی استفاده کند، این فنون عبارتند از :

  • رهبری و سازمان دادن به جلسه مشاوره
  • تکرار کردن
  • روشن کردن
  • مرور کردن
  • تشویق
  • مقاومت مراجع
  • ارجاع
  • گوش دادن
  • بازگویی
  • منعکس کردن احساسات
  • سؤال کردن
  • خلاصه کردن
  • اطمینان دادن
  • مکث
  • سکوت
  • پایان دادن جلسه مشاوره

 برای آشنایی با کاربرد هر یک از فنون  مشاورهفوق، به اجمال به تشریح آنها مبادرت می شود.

رهبری جلسه مشاوره

در جلسه مشاوره رهبری از اهمیت ویژه ای برخوردار است. چنانچه مشاور نتواندجلسه مشاوره را به درستی رهبری کند، چه بسا که از فنون مشاوره به موقع استفاده نشود و دستیابی به اهداف مورد نظر به سهولت میسر نشود.

از طریق رهبری صحیح، میزان و حدود فعالیت های مشاوره و مراجع وهمچنین نحوه ی اداره ی جلسه مشخص می شود.

مشاور باید با استفاده از سخنان و کاربرد فنون مناسب، مشاوره را درجهت نیل به هدف، هدایت کند.

سازمان دادن

سازمان دادن به جلسه مشاوره به معنای آن است که مشاور نحوه ی اداره جلسه مشاوره،مدت مشاوره، اهداف، محدودیت ها، و نقش مشاور و مراجع را مشخص می سازد.

بنابراین لازم است که مشاور درابتدای نخستین جلسه ی مشاوره تمام موارد فوق را برای مراجع بیان می کند و از اینکه مراجع موضوع را کاملاً درک کرده مطمئن شود.

البته برخی از روانشناسان مانند راجرز با سازمان دادن به مشاوره مخالف است و آن را مخل ایجاد رابطه ی حسنه و موجب محدودیت می داند.

ولی اکثر متخصصان، سازمان دادن را وسیله ای می دانند که مشاوره در قالب آن به سمت هدف پیش می رود و مانع از انجام اعمال پراکنده وسردرگمی و تکرار صحبت ها می شود.

تکرار کردن

یکی از فنونی که مشاور می تواند در هنگام سکوت مراجع از آن استفاده کند، تکرار کردن مطالب مراجع است.

تکرار جمله های مراجع به وسیله ی مشاور، فرصتی به مراجع می دهد تا هیجان های درونی او تخفیف یابد و موانع دیگری که باعث سکوت اوشده (ترس، احساس گناه، خشم و… ) از بین برود و او بتواند با تمرکز و نظم دادن به افکار خود مطالب مورد نظرش را بیان کند.

روشن کردن

در فن«روشن کردن» مشاورسخنان مراجع را توضیح می دهد ومعنا و مفهوم آنها را بیان می کند در این فن، هدف مشاور آن است که از طریق کلماتی که مراجع بیان می کند به عواطف و هیجان های او پی ببرد.

مرور کردن

در مواقعی مراجع به بحث های طولانی نامربوط می پردازد وبه علل مختلف نظیر ترس، عدم اعتماد وجود اضطراب، نمی تواند حواس خودرا متمرکز سازد و گاه بیان ذهنیات خود طفره می رود و سخنان اوپراکنده و از هم گسیخته است. در این مواقع، مشاور از فن«مرورکردن»استفاده می کند.

مرورکردن عبارت است از ربط دادن و گره زدن مطالب پراکنده از هم گسیخته مراجع، مشاور با مرور کردن به مراجع در تمرکز یافتن روی اصل موضوع و جلوگیری از نامربوط و پراکنده گویی کمک می کند.

در مرور کردن، مشاور می تواند از کلمات و عبارت های مراجع استفاده کند، ولی به هیچ وجه نباید مطالب جدید عنوان کند.

تشویق در مشاوره

تشویق یکی از فنونی است که چنانچه به موقع و صحیح انجام شود، از نگرانی و ناامنی مراجع کاسته، و باعث تقویت رفتار مثبت وی و ادامه ی آن می شود.

تشویق به صورت های مختلفی انجام می شود. استفاده از کلماتی نظیر «بلی »، «صحیح است»، «شما می توانید»و…

پیش بینی نتایج احتمالی مشاوره به منظور رفع مشکل، برقراری رابطه ی حسنه وپذیرش مراجع، وبالاخره، توجه دادن مراجع به اینکه دیگران نیز نظیر او مشکلاتی دارند، از جمله اقداماتی هستند که در فن تشویق در مشاوره،می توان از آنها استفاده کرد.

مقاومت مراجع در مشاوره

مقاومت مراجع حالتی است که وی در مقابل مشاور ایستادگی می کند، و مانع از پیشرفتمشاوره در جهت دستیابی به هدف های مورد نظر می شود.

این وضعیت به صورت های مختلف دیده می شود: در حالت شدید به صورت عدم پذیرش مشاور از سوی مراجع ودر حالت خفیف به صورت بی میلی و بی توجهی به مشاوره و ادامه ی آن.

برای از بین بردن مقاومت، از طرف متخصصان فنونی پیشنهاد شده است که از آن جمله می توان موارد زیر را نام برد:

-پذیرش مراجع و انعکاس احساسات او.
-تجریه و تحلیل علل مقاومت و از بین بردن آنها.
-درخواست از مراجع برای تشریح علل مقاومت او.
– تشویق و دلداری مراجع و ادامه ی مشاوره به صورت گوش دادن دقیق و توجه خاص به مراجع.
– و بالاخره، چنانچه مراجع درمقاومت سرسختی نشان دهد، خارج ساختن گفتگو از حالت مشاوره ای و بحث در مسائل روزمره، یاخاتمه دادن به مشاوره و ارجاع وی به دیگری.


عباس قامت بلند

مددکار اجتماعی

برخورد مناسب با خشم



راه کارهای زیر تا حد قابل توجهی می توانند به برخورد مناسب با خشم بپردازند.


پذیرش: پذیرش نقطهٔ آغاز برخورد با خشم است. منظور از پذیرش آن است که در وهلهٔ اول واقعیت وجود خشم را در خود رد نکنیم.


تمدید خشم: پس از پذیرش عصبانیت خود، باید به خشم قدری زمان بدهیم. این عمل همچون سرد کردن ماشینی است که تازه جوش آورده است. راههای پایین آوردن تدریجی نقطهٔ جوش خشم در اشخاص مختلف متفاوت است. برخی دوش بگیرند، عده ای پیاده روی می کنند. برخی دیگر هیزم خرد می کنند. برخی موسیقی گوش می دهند و ….. به عبارت دیگر، این مرحله ما را آمادهٔ ارزیابی صحیح خشم خود می کند.


ابراز: پس از پایین آمدن قابل توجه نقطهٔ جوش و ارزیابی علل خشم، باید ناراحتی خود را با شخصی که از او عصبانی شدیم در میان بگذاریم. پایین آمدن سطح خشم به ما کمک می کند که ضمن ابراز ناراحتی به سخنان شخص دیگر گوش دهیم و به عبارتی تفسیر او را نیز از وقایع دریابیم. می توان ناراحتی خود را در فضایی توام با احترام بیان کرد.


ارزیابی خشم: در این مرحله ما به بررسی علل و ریشه های خشم خود می پردازیم. خوب است که از خود بپرسیم چرا عصبانی شدم؟ آیا زود نتیجه گیری نمی کنم و درگیر قضاوت عجولانه نشدم؟ آیا انتظارات معقولی دارم؟ آیا چیزی در من وجود دارد که حس ترس و حقارت مرا بالا می برد و در نتیجه مرا خشمگین می کند؟ به عبارتی دیگر آیا نقطهٔ آغاز خشم من دیگری است و یا مسائل درونی خودم. مرحلهٔ ارزیابی وسعت دید ما را نسبت به خشم افزایش می دهد.


نتیجه گیری:


خشم را بجای انکار و سرکوب باید پذیرفت و ابراز کرد. ابرازی سازنده که در آن هدف نه تخریف دیگری بلکه بیان و رفع آسیب های عاطفی است.


عباس قامت بلند 

مددکار اجتماعی

در کنار روحانیت معظم و شروع همکاری های فرهنگی اجتماعی در کاهش اسیب های اجتماعی انشالله


 سلام 

عرض ادب  و احترام

امروز در معیت جناب حجت اسلام حاج اقا موسوی بزرگوار بودم امام جماعت  مسجد ام الائمه فاطمه زهرا(س)و  پیرامون اجرای برنامه های اجتماعی واغاز همکاری های فرهنگی مذهبی و اجتماعی بحث و تبادل نظر صورت گرفت .

از بیانات و نظرات ایشان بهره مند شدم و از این روحانی والا مقام  کسب فیض نمودم .

حضور در کنار روحانیت معظم خصوصا اگر برای اجرای برنامه های فرهنگی مذهبی و اجتماعی باشد لذت وحس خوبی دارد  وتجربه بسیار ارزشمندی است.

به نظر من نقش روحانیت معظم همانند مددکاران اجتماعی وبسیار نزدیک به هم است هردو در یک جبهه تلاش میکنند در جهت رشد واعتلاء جامعه اسلامی تلاشی چند جانبه و خستگی ناپذیر برای مقابله با تهاجم فرهنگی و اجتماعی /


با عنایت به این موضوع که  موقعیت ممتاز اجتماعی روحانیون در بین مردم نقش چشمگیری در پیشگیری از وقوع آسیب های اجتماعی دارد  و روحانیون میتوانند با استفاده از این فرصت درکنار مددکاران اجتماعی با تلفیق اطلاعات دانش و مهارت های یک دیگر  نقش هادی و راهنما در رسیدن جامعه اسلامی نقطه ارمانی وشایسته  را به عهده بگیرند  و پشتیبان معنوی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران باشند 

عنایت به این موضوع که مددکاران اجتماعی همراه با روحانیون ظرفیت ویژه ای برای مقابله با آسیب های اجتماعی دارند میتواند ایجاد کننده حلقه اتصالی باشد بر اغاز فعالیت هایی هدفمند/

.

.

همکاری روحانیت معظم و مددکاران اجتماعی  در  مساجد میتواند با برنامه‌ریزی‌های مناسب واجرای طرح  محله محوری برای مقابله با آسیب‌های اجتماعی اعم از اعتیاد، مشکلات اخلاقی، و‌...، روش‌های روزآمد ی را تدوین و به روشی صحیح و اصولی به اجرا در آورند/

.

در انتها تاکید میکنم اگر ما مددکاران اجتماعی شانه به شانه  همنفس هماهنگ  و منسجم در کنار روحانیت معظم بتوانیم در مساجد برنامه‌های فرهنگی اجتماعی مختلفی داشته و جوانان را به این برنامه‌ها جذب کنیم می‌توانیم در پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی گام‌های مهمی برداریم/

.

.

.

باتشکر

عباس قامت بلند 

مددکار اجتماعی

مهارت های فردی لازم در مددکاران اجتماعی خانواده

مهارت های فردی لازم در مددکاران اجتماعی خانواده

از آنجا که مددکاران اجتماعی خانواده طیف وسیعی از خدمات را به خانواده¬ها ارائه می دهند و اغلب اوقات در مسیر حرفه ای خود، استرس¬های بسیاری را متحمل می شوند؛ بنابراین مددکاران اجتماعی فعال در حوزه خانواده نیازمند مهارت هایی هستند تا بهتر بتوانند خدمات ارائه دهند. بر اساس دپارتمان مددکاری اجتماعی کالیفرنیای جنوبی مهمترین مهارت ها برای مددکاران اجتماعی عبارت اند از:

1- همدلی: مددکاران اجتماعی خانواده باید بتوانند خود را به جای مددجو قرار دهند و به این ترتیب به درکی از دیدگاه مددجو هم در سطح فکری و هم عاطفی برسند.

2- گوش دادن: مددکاران اجتماعی خانواده با مددجویان دیدار و گفتگو می کنند، داشتن مهارت "گوش دادن فعال"، پرسیدن سوالات مرتبط و ایجاد ارتباط با مددجو در موفقیت لازم و ضروری است.

3- سازماندهی: بسیاری از مددکاران اجتماعی دارای مسئولیت های سنگین پرداختن و پیگیری امور مددجویان هستند و پیگیری تمام قرار ملاقات ها و انجام امور مربوط به پرونده ها برای ارائه بهترین خدمات ممکن، ضروری است.

4- انعطاف پذیری: اغلب مددکاران اجتماعی خانواده دارای برنامه های پیچیده ای هستند همچون کار کردن در ساعات مختلف شبانه روز و حتی کار کردن در تعطیلات آخر هفته. انعطاف پذیری در این زمینه لازم است.

5- احترام: مددکاران اجتماعی خانواده، خدماتی به مددجویان در تمام مراحل مختلف زندگی ارائه می دهند. تفاوت وسیع مددجویان در وضعیت اقتصادی- اجتماعی، نژاد، قومیت، مذهب، سطح تحصیلات و سایر فاکتورهای دیگر، مددکاران اجتماعی را ملزم می دارد تا با ذهنی گشوده و همراه با احترام با مددجویان کار کنند.



عباس قامت بلند

#جعبه_ابزار یک مددکار اجتماعی #مهارت_حرفه ای که هر مددکار اجتماعی نیاز دارد

#جعبه_ابزار یک مددکار اجتماعی

#مهارت_حرفه ای که هر مددکار اجتماعی نیاز دارد

مددکاری اجتماعی یک حرفه دشواریست که اغلب نیاز به یک متخصص دارد که ابزار لازم را در موقعیت مناسب بکار گیرد. روزانه باید بارها این جعبه ابزار در هم ریخته گردد و دوباره مرتب شود تا ار داشتن مهارت کافی مطمین گردیم. یا بگویم برای هر مجلسی باید لباس مناسب و کلاه مناسب آن مجلس را به تن کنیم تا مراجع را درک کنیم . مهندس، درمانگر، سرپرست کودکان، معلم، پزشک و بسیاری دیگر شاید این تصور را دارند که کارشان دشوار است اما مددکاری حرفه ای در نقش خود باید رل های متفاوتی را بازی کند. این نقش ها نیاز به یک طیف تقریبا بی حد و مرز از دانش، تخصص و تجربه مددکاری اجتماعی با طیفی از مهارتهای اجتماعی در فیلدهای متفاوت نیاز دارد. 10 ویژگی خاص که هر مددکار اجتماعی حرفه ای باید آنها را حداقل دارا باشد.

1. همدلی

همدلی توانایی همانند سازی موقتی و شناختن و درک موقعیت مراجع است. همدلی هر دو فرایند فکری و عاطفی است که باعث می شود تا دیگران مشکلات خود را راحتتر حل کنند و به آنها کمک میکند که تشخیص بهتری داشته باشند. اکثر مددکاران اجتماعی به صورت طرحواره ای متواضع هستند، همدلی یک دلیل عمده برای ورود به این حرفه است.

2. شناختن مرزها

یک مددکار اجتماعی نیز باید ظرفیت و محدودیت های خود را بشناسد و محدودیت هایی را که می تواند در طی یک دوره مشخص از زمان کاری را به پایان برساند را، بپذیرد. طبیعت این حرفه به چالش کشیدن است و می تواند همه انرژی را مصرف کند، به خصوص برای کسانی که احساس می کنند کارشان واقعا کافی و کامل نیست. ایجاد مرزها بین زندگی خصوصی و حرفه ای می تواند با ایجاد هدف و کنترل آن به پذیرش کار ما کمک کند.

3. گوش دادن فعال

توانایی به دقت گوش دادن، سوالات مربوطه و حفظ اطلاعات منتقل شده به صورت شفاهی برای حرفه مشاوره و مددکاری اجتماعی حیاتی است. این روش چگونگی ایجاد اعتماد، راه یافتن به دنیای انها و کشف جزئیات ارزشمند در مورد مراجع است و با درک اینکه هر شرایط منحصر به فرد است، کمک بزرگی در حل مشکل است.

4. برداشت اجتماعی

علاوه بر کسب و پردازش داده های کلامی، یک مددکار باید به زبان بدن، شخصیت اجتماعی، پیامدها و الگوهای فرهنگی رفتار مراجع حساس باشد. در حالی که برخی از مراجع ممکن است به وضوح نیازهای خود را بیان کنند و آماده همکاری باشند. ولی خیلی از افراد دیگر نمیتوانند نیاز خود را بطور قاطع بیان کنند. مددکار حرفه ای نیاز به یک شناخت اجتماعی از موقعیت مراجع دارد باید نقش ماما را تقبل کند و در زایش بیان نیازها همکاری کند.

5. خودآگاهی

مددکار حرفه ای به طور منظم از عملکرد خود از مراجع، رییس و همکار فید بک دریافت میکند. اما هیچ جایگزینی برای خودآگاهی وجود ندارد. قادر بودن به ارزیابی عملکرد خود و تلاش برای بهبود آن (در حالی که همچنین گرفتن نقد معتبر و مفید وجود دارد) یک مهارت ارزشمند است.

6. سازماندهی

مددکاران حرفه ای اجتماعی اغلب برای مقابله با برنامه های پر مشغله، پرونده های سنگین و کارهای قانونی میبایست برنامه ریزی مرتبی داشته باشند. مدیریت کارها و اولویت بندی جنبه های کاری و هدفگزاری می تواند کمک کند تا حداکثر زمان را در برنامه خود برای ارائه خدمات مفید به مراجعین در دسترس باشد.

7. هماهنگی

توانایی هماهنگ سازی ارتباطات و عملکرد صحیح سازمانهای مداخل برای مراجعین، نقش مهمی در کار روزانه مددکاری در ارتباط دادن مشتریان با خدمات است.

8. توانایی استدلال

یکی از راههای کمک در تغییر رفتار مراجع ، متقاعد کردن دیگر سازمانها برای ارائه خدمات مانند پوشش هزینه ها برای یک‌ دوره آموزشی جدید، برای یافتن توانایی در تغییر موقعیت است. استدلال عقلانی.

9. همکاری

همانطور که اغلب به عنوان انگیزه سازی ممکن است یک مشکل را حل کنیم، اما همکاری فعال مراجع می تواند مسیری جدید (و گاهی کارآمدتر) به یک راه حل رضایت بخش تر ارائه دهد. قادر به مذاکره بودن‌، سازش و کار با دیگران، هماهنگ سازی از اساسی ترین آیتم های همکاری در مددکاری اجتماعی است.

10. آرامش و عدم احساس فشار

شغل مددکاری اجتماعی یک حرفه ی عمیقا با ارزش است، اما میتواند یک شغل فوق العاده استرس زا باشد. برای ارضا نیازهای اجتماعی و موثر بودن در کار، ضروری است که از زمان شخصی خود با تمرکز بر روی نیازهای خود استفاده کنید. ترک محل کار یعنی بستن پرونده ها و لذت بردن از زمان اسایش خویش. و این حرفه ایست.

با توجه به ماهیت آن که ما که هستیم و چه کاری انجام می دهیم، بیشتر ویژگی ها و مهارت هایی که در اینجا مشخص شده اند به نوع شخصیت ما بستگی دارند. این مهارتها اهمیت خاصی دارند آنها را بیاموزید و مرزهای خود را برای استفاده از امکانات خود حفظ کنید، و آینده شما در این حرفه مطمئنا پر معنی و رضایت بخش خواهد بود.


عباس قامت بلند

روش هایی برای جلوگیری و کمک به فردی که تصمیم به خودکشی دارد.


افسردگی و اختلال دوقطبی دو دسته از عوامل خودکشی هستند. متاسفانه این آمار در کشورهای در حال توسعه بیشتر می باشد. زن ها ٣ برابر مردها دچار افسردگی می شوند. دلایل افسردگی زن ها شامل ؛ افسردگی پس از زایمان، یائسگی، فقر، بی پناهی، گفتگو های درونی، عدم برابری، تجاوز و خشونت، تحمیل ها و فشار های خانوادگی و اجتماعی و ... است.

با وجودی که آمار اقدام به خودکشی در مردان یک سوم زنان است؛ ولی مردان ٤ برابر بیشتر از زنان خودکشی منتهی به مرگ را تجربه می کنند.

عموما افرادی که در خانواده های پرآشوب و خشونت بار رشد می کنند، گرفتار افسردگی های مزمن و یا افسردگی-شیدایی می شوند. افسردگی های مزمن عامل مهمی در اقدام به خودکشی در افراد محسوب می شود.

چگونه کمک کنیم.

١- گفتگو در مورد خودکشی را جدی بگیرید.

کسانی که در مورد خودکشی حرف می زنند ریسک بیشتری دارند. بنابراین گفتگوها و پیام ها در خصوص خودکشی را جدی بگیرید. مستقیما بپرسید تصمیمی دارد یا نه؟! حتی اگر دوست دارد برنامه خود را توضیح دهد، کامل بشنوید تا بتوانید کمک بیشتری کنید.

٢- هم دردی و حمایت اجتماعی

ناامیدی و بی پناهی عامل اصلی رسیدن فرد به اقدام به خودکشی است. بنابراین در این شرایط تلاش کنید او را مورد حمایت قرار دهید تا کمک حرفه ای برسد. در این بخش دقت کنید؛ رفتار شما پاداشی برای فرایند خودکشی او محسوب نشود.

٣- مشکل اصلی را برای او تشریح کنید.

فردی که تصمیم به خودکشی گرفته عموما گیج شده و در دریایی از مشکل غرق شده است. به همین دلیل مشکل اصلی که زمینه ساز این وضعیت شده را بیابید. موضوع و یا مشکل را تشریح کنید. چون او به دلیل پرداختن بیش از اندازه به موضوع و یا مشکل، قادر به درست اندیشیدن نیست و موضوع را بزرگ نمایی کرده است. تلاش نکنید با او پیشنهادات بچه گانه ای بدهید. تلاش کنید بالغانه به موضوع برخورد کنید و آن را جدی بگیرید.

٤- قول ندهید که رازدار می مانید.

فردی که تصمیم به خودکشی دارد ممکن است راز خود را با شما درمیان بگذارد و از شما بخواهد که رازدار بمانید. در این جا قولی ندهید و حتی اعلام کنید که مجبور هستید به افراد دیگری اطلاع رسانی کنید.

٥- تنها نگذارید.

فردی که تصمیم به خودکشی گرفته است، ممکن است در هر لحظه ای دست به اقدامی بزند. بنابراین او را تنها نگذارید. محیط امنی را حتی با مخالفت های او ایجاد نمایید. موقعیت های خطرناک را حدس بزنید و برای آن ها اقدام لازم را انجام دهید.

٦- کمک حرفه ای بگیرید.

برای فردی که تصمیم به خودکشی دارد، از کمک های حرفه ای استفاده نمایید. متخصصین زیادی وجود دارند که صرفا در زمینه ی خودکشی فعالیت کرده و تجربه دارند. می توانید از کمک های حرفه ای برای برون رفت از این مسئله استفاده کنید. تصور نکنید اگر فرد از اقدام خود پشیمان شده است؛ ممکن نیست دوباره اقدام کند. بنابراین به صورت ریشه ای موضوع خودکشی را پیگیری کنید.

عباس قامت بلند

چه مهارت‌هایی را باید به فرزندانمان بیاموزیم؟

چه مهارت‌هایی را باید به فرزندانمان بیاموزیم؟

++مهارت‌های شخصی که عبارتند از: شناخت مسئله، تصمیم‌گیری، خودکنترلی، رفتارها و عادت‌های سالم، شناخت عواطف و احساسات، قضاوت‌های درست و مناسب و عزت نفس.

++مهارت‌های مواجهه موثر که عبارتند از: مدیریت استرس، مقابله با ناامیدی، مقابله با شکست، درخواست کمک، سازگاری و انعطاف پذیری و فایق آمدن بر مشکلات و موانع.

++مهارت‌های اجتماعی که عبارتند از: رشد مهارت‌های ارتباطی خوب، در نظر گرفتن و توجه به دیدگاه‌های دیگران، همکاری و مشارکت با دیگران، مقاومت در برابر فشار همسالان، دوستیابی مناسب و حفظ دوستان خوب و مهارت نه گفتن.

++مهارت‌های شناخت خطر که عبارتند از: شناخت خطرات و مخاطرات تهدید کننده، شناخت زیان‌های دخانیات، شناخت نقش رسانه‌ها در گرایش به رفتارهای پرخطر، شناخت تأثیر رفتارهای پرخطر بر آینده و بر خانواده


عباس قامت بلند


مسئولیت اجتماعی چیست؟

مسئولیت اجتماعی چیست؟

مسئولیت اجتماعی مفهومی دو کلمه ای است که حاوی معانی و نکات مهمی در بطن خویش می باشد. مسئولیتی که می تواند از همان اوان کودکی در درون نهاد خانواده شکل می گیرد. مسئولیت فردی مقدم بر مسیولیت اجتماعی است و مسئولیت اجتماعی در صورت تکوین و تکمیل مسیولیت فردی شکل می گیرد. فراگیری مهارتهای زندگی ، انجام امورات شخصی ،رسیدگی به وضعیت بهداشت فردی ، برنامه ریزی روزانه و موارد مشابه جزو مسیولیتهای فردی می باشند که در کالبد خانواده و به مرور زمان فرد نسبت به درونی کردن انها اقدام می نماید که ممکن است بدلیل کم کارکردیهای نهاد خانواده ، عوامل فردی و دیگر عوامل به نحو مطلوب صورت نگیرد‌. مثلا گاها افرادی را در جامعه می بینیم که برغم بالابودن سن و تکوین شخصیت هنوز هم موقع بیدار شدن آبی بصورت نمی زنند یا شانه ای به سر نمی زنند و یا اینکه با مسواک زدن هیچ گونه سازگاری ندارند. تکوین مطلوب مسئولیت فردی نسبت مستقیمی با کم و کیف مسئولیت اجتماعی داشته باشد.

مسئولیت اجتماعی همان تعهد و تقیدی است که نسبت به خانواده، اعضای خانواده ، جامعه ، افراد جامعه و نیز در حالت کلی تمامی مسائل و حوادث زندگی است که در زندگی در تعامل هستیم.مسئولیت اجتماعی نیز از همان اوان کودکی و همزمان و یا اندکی بعد از تکوین مسئولیت فردی شکل می گیرد.

#جعبه_ابزار یک مددکار اجتماعی #مهارت_حرفه ای که هر مددکار اجتماعی نیاز دارد

#جعبه_ابزار یک مددکار اجتماعی

#مهارت_حرفه ای که هر مددکار اجتماعی نیاز دارد

مددکاری اجتماعی یک حرفه دشواریست که اغلب نیاز به یک متخصص دارد که ابزار لازم را در موقعیت مناسب بکار گیرد. روزانه باید بارها این جعبه ابزار در هم ریخته گردد و دوباره مرتب شود تا ار داشتن مهارت کافی مطمین گردیم. یا بگویم برای هر مجلسی باید لباس مناسب و کلاه مناسب آن مجلس را به تن کنیم تا مراجع را درک کنیم . مهندس، درمانگر، سرپرست کودکان، معلم، پزشک و بسیاری دیگر شاید این تصور را دارند که کارشان دشوار است اما مددکاری حرفه ای در نقش خود باید رل های متفاوتی را بازی کند. این نقش ها نیاز به یک طیف تقریبا بی حد و مرز از دانش، تخصص و تجربه مددکاری اجتماعی با طیفی از مهارتهای اجتماعی در فیلدهای متفاوت نیاز دارد. 10 ویژگی خاص که هر مددکار اجتماعی حرفه ای باید آنها را حداقل دارا باشد.

1. همدلی

همدلی توانایی همانند سازی موقتی و شناختن و درک موقعیت مراجع است. همدلی هر دو فرایند فکری و عاطفی است که باعث می شود تا دیگران مشکلات خود را راحتتر حل کنند و به آنها کمک میکند که تشخیص بهتری داشته باشند. اکثر مددکاران اجتماعی به صورت طرحواره ای متواضع هستند، همدلی یک دلیل عمده برای ورود به این حرفه است.

2. شناختن مرزها

یک مددکار اجتماعی نیز باید ظرفیت و محدودیت های خود را بشناسد و محدودیت هایی را که می تواند در طی یک دوره مشخص از زمان کاری را به پایان برساند را، بپذیرد. طبیعت این حرفه به چالش کشیدن است و می تواند همه انرژی را مصرف کند، به خصوص برای کسانی که احساس می کنند کارشان واقعا کافی و کامل نیست. ایجاد مرزها بین زندگی خصوصی و حرفه ای می تواند با ایجاد هدف و کنترل آن به پذیرش کار ما کمک کند.

3. گوش دادن فعال

توانایی به دقت گوش دادن، سوالات مربوطه و حفظ اطلاعات منتقل شده به صورت شفاهی برای حرفه مشاوره و مددکاری اجتماعی حیاتی است. این روش چگونگی ایجاد اعتماد، راه یافتن به دنیای انها و کشف جزئیات ارزشمند در مورد مراجع است و با درک اینکه هر شرایط منحصر به فرد است، کمک بزرگی در حل مشکل است.

4. برداشت اجتماعی

علاوه بر کسب و پردازش داده های کلامی، یک مددکار باید به زبان بدن، شخصیت اجتماعی، پیامدها و الگوهای فرهنگی رفتار مراجع حساس باشد. در حالی که برخی از مراجع ممکن است به وضوح نیازهای خود را بیان کنند و آماده همکاری باشند. ولی خیلی از افراد دیگر نمیتوانند نیاز خود را بطور قاطع بیان کنند. مددکار حرفه ای نیاز به یک شناخت اجتماعی از موقعیت مراجع دارد باید نقش ماما را تقبل کند و در زایش بیان نیازها همکاری کند.

5. خودآگاهی

مددکار حرفه ای به طور منظم از عملکرد خود از مراجع، رییس و همکار فید بک دریافت میکند. اما هیچ جایگزینی برای خودآگاهی وجود ندارد. قادر بودن به ارزیابی عملکرد خود و تلاش برای بهبود آن (در حالی که همچنین گرفتن نقد معتبر و مفید وجود دارد) یک مهارت ارزشمند است.

6. سازماندهی

مددکاران حرفه ای اجتماعی اغلب برای مقابله با برنامه های پر مشغله، پرونده های سنگین و کارهای قانونی میبایست برنامه ریزی مرتبی داشته باشند. مدیریت کارها و اولویت بندی جنبه های کاری و هدفگزاری می تواند کمک کند تا حداکثر زمان را در برنامه خود برای ارائه خدمات مفید به مراجعین در دسترس باشد.

7. هماهنگی

توانایی هماهنگ سازی ارتباطات و عملکرد صحیح سازمانهای مداخل برای مراجعین، نقش مهمی در کار روزانه مددکاری در ارتباط دادن مشتریان با خدمات است.

8. توانایی استدلال

یکی از راههای کمک در تغییر رفتار مراجع ، متقاعد کردن دیگر سازمانها برای ارائه خدمات مانند پوشش هزینه ها برای یک‌ دوره آموزشی جدید، برای یافتن توانایی در تغییر موقعیت است. استدلال عقلانی.

9. همکاری

همانطور که اغلب به عنوان انگیزه سازی ممکن است یک مشکل را حل کنیم، اما همکاری فعال مراجع می تواند مسیری جدید (و گاهی کارآمدتر) به یک راه حل رضایت بخش تر ارائه دهد. قادر به مذاکره بودن‌، سازش و کار با دیگران، هماهنگ سازی از اساسی ترین آیتم های همکاری در مددکاری اجتماعی است.

10. آرامش و عدم احساس فشار

شغل مددکاری اجتماعی یک حرفه ی عمیقا با ارزش است، اما میتواند یک شغل فوق العاده استرس زا باشد. برای ارضا نیازهای اجتماعی و موثر بودن در کار، ضروری است که از زمان شخصی خود با تمرکز بر روی نیازهای خود استفاده کنید. ترک محل کار یعنی بستن پرونده ها و لذت بردن از زمان اسایش خویش. و این حرفه ایست.

با توجه به ماهیت آن که ما که هستیم و چه کاری انجام می دهیم، بیشتر ویژگی ها و مهارت هایی که در اینجا مشخص شده اند به نوع شخصیت ما بستگی دارند. این مهارتها اهمیت خاصی دارند آنها را بیاموزید و مرزهای خود را برای استفاده از امکانات خود حفظ کنید، و آینده شما در این حرفه مطمئنا پر معنی و رضایت بخش خواهد بود.


عباس قامت بلند

کارشناس مسئول دفتر انجمن مددکاران اجتماعی استان خراسان رضوی


واکنش کارشناس مسئول دفتر انجمن مددکاران اجتماعی استان خراسان رضوی به

؛واکنش کارشناس مسئول دفتر انجمن مددکاران اجتماعی استان خراسان رضوی به انتشار فیلم ازار واذیت چندین کودک در یکی از مراکز نگهداری کودکانکه چندیست در شبکه های مجازی با سرعت در حال انتشار است البته موقعیت مکانی ویا زمان این فیلم مشخص نیست و انتصاب ان بدوندلیل و مدرک ومستندات کافی به شهر یا جای خاصی کار درستی نیست .بنده منکر واکنش به رفتار حیوانی این شخص کودک ازار نیستم اما توصیه میکنم به عنوان یک مددکار اجتماعی یا کارشناس اجتماعی به اینگونه فیلم ها و یا تصاویر در شبکه های اجتماعی واکنش احساسی نشان ندهند چرا که یکی از وظایف ما به عنوان مددکار اجتماعی یا کارشناس اجتماعی مداخله در بحران است در بحث مداخله در بحران ما یکی از وظایفمون کنترل افکار عمومی و کنترل شایعات وتلاش برای عدم دامن زدن به شایعات بیشتر است.

پس ما باید با نگاه کارشناسانه به ارائه راه حل و برنامه ریزی صحیح واصولی به پردازیم نه واکنش های که عموم مردم از روی احساسات و عواطف انجام میدهند با توهین و برخورد های قهری سعی بر محکوم کردن این اتفاق دارند .

بنده حقیر قویا تاکید بر ضرورت حمایت از کودکان در شرایط دشوار در هر جا و در هر کشوری که باشد دارم

آزار کودکان در هرکجا که باشد غیر قابل قبول است.

اما نباید با تخلف یک فرد بیمار عملکرد کل یک مجموعه و دفتر ومرکزی را؛ عملکرد کل یک سازمان را وعملکرد افراد زیادی که با تمام توان و تلاششان درحال خدمت هستند رو زیر سوال برد !

من هم قبول دارم که مراکز شبه خانواده، میتواند بدون دیدبانی منظم و مستقل ، به یکی از کانون های اصلی کودک آزاری تبدیل شود اما همکاران پرتلاش این دفتر واین مراکز همچون پدران ومادرانی دلسوز در چهارچوب علم واخلاق در حال انجام وظایف خویش هستند. وبا تلاش شبانه روزی همکاران و پرسنل نظارتی به حمد الله ما هیچگاه شاهد همچین مواردی در هیچکدام از مراکز نبودیم

در انتها ضمن تاسف از رفتار حیوانی این فرد متخلف و اعلام برائت و تقاضای اشد مجازات در هر شهر یا کشوری که هست برای متخلفین ومسببین این قبیل اقدامات ؛ ازهمکاران تلاشگر ؛مربیان و مددکاران مشاورین و پرسنل خدوم دفاتر ومراکز شبهه خانواده کمال تشکر وقدردانی را دارم امیدوارم همواره تحت نظر وحمایت حضرت ولی عصر .عج.توفیق خدمت به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران نسیب و روزی این عزیزان باشد .

باتشکر

عباس قامت بلند

کارشناس مسئول دفتر انجمن مددکاران اجتماعی استان خراسان رضوی

مددکاری اجتماعی توضیحاتی برای علاقه مندان ورود به این حرفه

مقدمه


پیچیدگی و دشواریهای امروز بشر و شرایط خاص جامعه و فشارهای روانی اجتماعی ناشی از زندگی پر هیاهوی قرن حاضر، ارائه خدمات و اقدامات اجتماعی در جهت استحکام خانواده و جامعه ای سالم، حرفه مددکاری را به صورت یک نیاز اجتماعی مطرح کرده است. 
بررسی علل ناهنجاریها و کج رفتاریهای اجتماعی ، عواملی که در کارکردهای اجتماعی افراد، گروهها اثر می گذارد، رفاه اجتماعی اقشار و گروههای آسیب دیده و آسیب پذیر همچنین اداره امور موسسات و مراکز مددکاری و مشاوره ای ایجاب می کند تا جامعه نسبت به آموزش و پرورش مددکارانی مجهز به علم و دانش تخصص و تعهد اهتمام ورزد. 
تعمیق مهارتهای حرفه ای و آگاهی از مسائل اجتماعی و تحقیق و پژوهش حرفه ای اولویتی است که یک مددکار اجتماعی باید به آن بپردازد. تأکید این دوره بر تربیت افراد متعهد و مسئول است که بتواند منطبق با اصول و فنون علمی و حرفه ای پاسخگوی نیازهای افراد جامعه به خدمات مددکاری باشند. 



تعریف و هدف:



مددکاری اجتماعی عبارت از مجموعه ای متشکل از تدابیر و مشاوره و فعالیتهای حرفه ای است که در قالب نهادها، سازمانها و موسسات رفاهی توانبخشی، اجتماعی، فرهنگی و تربیتی عرضه می شود تا با ایجاد تغییر و دگرگونی مناسب در شرایط مادی و معنوی افراد و اقشار جامعه زمینه بهزیستی رشد و تعالی آنها را فراهم آورد. 

  • تربیت و تامین نیروی انسانی متخصص و متعهد مورد نیاز جامعه در زمینه مددکاری اجتماعی.
  • تلفیق علم و عمل در روشهای نوین حرفه ای مددکاری اجتماعی و انطباق آن با اصول، ارزشها و فلسفه مددکاری اجتماعی در بینش مکتب متعالی اسلام و منطبق بر مسائل انسانی و اجتماعی و فرهنگی جامعه اسلامی ایران.
  • تقویت موسسات و مراکز مددکاری و مشاوره ای






درسهای رشته

ردیفنام درسردیفنام درس
1جمعیت شناسی2آشنایی با روشهای مددکاری
3اصول علم اقتصاد4اصول علم سیاست
5اصول و فنون مشاوره و راهنمایی6اقتصاد ایران
7انحرافات و آسیب شناسی8بررسی مسائل اجتماعی ایران با تأکید بر تغییرات
9بهداشت خانواده و «پیشگیری از تولد کودکان عقب مانده10پروژه تحقیقاتی
11تامین اجتماعی12تغذیه و بهداشت
13توانبخشی گروههای خاص14جامعه شناسی روستایی
15جامعه شناسی شهری و توسعه16حقوق خانواده
17رشد و آسیب پذیری در مراحل مختلف زندگی 118رشد و آسیب پذیری در مراحل مختلف زندگی 2
19روانشناسی اجتماعی20روانشناسی بالینی
21روانشناسی مرضی22روش شناسی پژوهش در مددکاری
23ریاضیات پایه و آمار24زبان تخصصی
25مأخذشناسی اسلام26مبانی جامعه شناسی
27مبانی روان شناسی28مبانی مردم شناسی
29مبانی و اصول توانبخشی30مبانی مددکاری اجتماعی
31مبانی مدیریت و امور اداری32مبانی و حقوق کار
33مبانی و خط مشی های رفاه اجتماعی34مددکاری جامعه ای 1
35مددکاری جامعه ای 2 با تاکید به طراحی و اجرای طرحها36مددکاری فردی 1
37مددکاری فردی 238مددکاری گروهی 1 (با تاکید بر پویایی گروه)
39مددکاری گروهی 240مدیریت سازمانهای رفاه اجتماعی
41مشاوره ژنتیک42نظریه های جامعه شناسی
43نهاد خانواده و خدمات مددکاری44کارآموزی در عرصه مددکاری جامعه ای
45کارآموزی در عرصه مددکاری فردی46کارآموزی در عرصه مددکاری گروهی
47کاربرد آمار در مددکاری اجتماعی48کلیات برنامه ریزی اجتماعی- اقتصادی



صنعت و بازارکار


افرادی که در دوره کارشناسی مددکاری را بگذرانند قار خواهند بود با بهره گیری از فعالیتهای حرفه ای- تخصصی در سه زمینه زیر خدمات خود را به جامعه عرضه نمایند. 



مددکاری فردی:



ارائه خدمات حرفه ای به افراد و خانواده ها تا روابط اجتماعی سالمتر و موثرتری را دارا شده و قادر شوند با بهره گیری از استعدادها توانمندیها، امکانات درونی و بیرونی خود و جامعه به حداکثر رشد مادی و تعالی معنوی و رضامندی حاصل از آن دست یافته و به صورت مستقل و خودکفا و با کارآیی بیشتر به زندگی خویش ادامه دهند. 



مددکاری جامعه ای:



توسعه و تعمیم خدمات مددکاری اجتماعی در جوامع مختلف به منظور تامین نیازهای اجتماعی، فرهنگی رفاهی از طریق بسیج نیروها و جلب مشارکتهای عمومی و بهره گیری از استعدادها و نیروهای موجود جامعه. 



مددکاری گروهی:



ارائه خدمات مددکاری گروهی به افراد به منظور رشد استعدادها ظرفیتها و قابلیتها با بهره گیری از روابط و فعل و انفعالات گروهی است تا اعضاء قادر شوند بر مسائل و مشکلات خود فائق آمده بنحو مطلوب تری از عهده وظایف و مسئولیتهای فردی و اجتماعی برآیند



باتشکر عباس قامت بلند

کارشناس مسئول انجمن مددکاران اجتماعی استان خراسان رضوی 

چه مهارت‌هایی را باید به فرزندانمان بیاموزیم؟


++مهارت‌های شخصی که عبارتند از: شناخت مسئله، تصمیم‌گیری، خودکنترلی، رفتارها و عادت‌های سالم، شناخت عواطف و احساسات، قضاوت‌های درست و مناسب و عزت نفس.

++مهارت‌های مواجهه موثر که عبارتند از: مدیریت استرس، مقابله با ناامیدی، مقابله با شکست، درخواست کمک، سازگاری و انعطاف پذیری و فایق آمدن بر مشکلات و موانع.

++مهارت‌های اجتماعی که عبارتند از: رشد مهارت‌های ارتباطی خوب، در نظر گرفتن و توجه به دیدگاه‌های دیگران، همکاری و مشارکت با دیگران، مقاومت در برابر فشار همسالان، دوستیابی مناسب و حفظ دوستان خوب و مهارت نه گفتن.

++مهارت‌های شناخت خطر که عبارتند از: شناخت خطرات و مخاطرات تهدید کننده، شناخت زیان‌های دخانیات، شناخت نقش رسانه‌ها در گرایش به رفتارهای پرخطر، شناخت تأثیر رفتارهای پرخطر بر آینده و بر خانواده


عباس قامت بلند

کارشناس مسئول دفتر انجمن مددکاران اجتماعی ایران_شعبه استان خراسان رضوی


نوجوانی


نوجوانی دوران فاصله گرفتن از اطرافیان است. یک نوجوان از والدین و اطرافیانی که هنوز باور نکرده‌اند او دیگر نیازهای کودکانه ندارد، فاصله می‌گیرند تا هویت فردی‌شان را بسازند. این فاصله در مدتی کوتاه به حالتی تدافعی، بی‌توجهی، سرکشی و مخالفت می‌انجامد و حتی وقت‌هایی که می‌دانند موضع‌شان غیر منطقی‌ست از کول شیطان پیاده نمی‌شوند تا اثبات کنند خیلی چیزها با گذشته کودکانه‌شان فرق کرده است.

در این مرحله آن‌ها دوست دارند دیده شوند، به رسمیت شناخته شوند و مورد توجه و تأیید باشند. توقع دارند دغدغه‌های ذهنی و سؤال‌هایشان برای نزدیکان‌شان مهم باشد تا از نگاه‌شان به زندگی، تفریح، روابط دوستانه و حتی آینده جهان بگویند، بی‌آنکه قضاوت شوند یا نصیحت بشنوند.

نشریه آموزشی ادوتوپیا برای ایجاد رابطه‌ای مؤثر و مبتنی بر احترام با نوجوانان ۶ راهکار پیشنهاد داده‌ است:

  ادامه مطلب ...

چگونه برای نوجوانان انگیزه ایجاد کنیم؟


دلایل زیادی برای انگیزه نداشتن نوجوانان وجود دارد، البته نوجوانان برای انجام کارهایی که والدین شان از آنان می خواهند ، انگیزه ندارند اما برای کارهایی که خودشان دوست دارند (مثل گفت وگوی تلفنی با دوستانشان ، مهمانی دوستانه ، بازی با دوستان) با انگیزه عمل می کنند.

در اینجا به بعضی از دلایل بی رغبتی نوجوانان به پیروی از دستورات والدین اشاره می کنیم :

  ادامه مطلب ...

خانواده و آسیب های روانی موجود در آن خانواده درمانی

خانواده و آسیب های روانی موجود در آن


مقدّمه

خانواده، واژه ای پرمعناست که وقتی به آن فکر می‌کنیم موجی از احساس و عاطفه را در ما برمی انگیزد. خانواده جایگاه آسایش و اطمینان، اولین نهاد اجتماعی و اساس و بنیان هر جامعه است; مفهومی که امروزه در کشورهای توسعه یافته می‌رود که فضای اصیل خود را از دست بدهد. به راستی خانواده یعنی چه و آیا وجود آن ضرورت دارد؟

در فرهنگ اسلامی، خانواده به مثابه دژی استوار و نهادی مقدس، بیشترین مسئولیت را در رشد و تحول، تربیت و تعالی و سعادت انسان بر عهده دارد. اساس تشکیل خانواده و ازدواج در نظام الهی رسیدن به آرامش روان و آسایش خاطر، پیمودن طریق رشد، نیل به کمال انسانی و تقرّب به ذات حق است.

آکرمن (1990) خانواده را به عنوان واحدی عاطفی ـ اجتماعی، کانون رشد و تکامل، التیام و شفادهنده و نیز مرکز پاتولوژی معرفی نموده است. در خانواده فرد خود را متعلق به مجموعه ای می‌داند که مختص اوست. به گفته مینوچین(1995) افراد هویت خود را از طریق خانواده احراز می‌کنند. ازدواج نخستین سنگ بنای تشکیل خانواده و جامعه است.

نقطه آغاز شکل گیری خانواده زمانی است که دو فرد بالغ (یک زن و یک مرد) با هدف تشکیل خانواده به یکدیگر می‌پیوندند. عقد ازدواج نقشی را به وجود می‌آورد که جدا از نقش های قبلی است

و نقطه بحرانی این انتقال نقش، شروع دوره زناشویی است.

بدون تردید، خانواده های لجام گسیخته و متزلزل، جامعه متزلزل را پدید می‌آورند. جامعه ای که در آن نشانی از خانواده سالم یافت نشود میزان طلاق روز به روز بالا می‌رود و ازدواج های مطلوب و برنامه ریزی شده کمتر صورت می‌گیرد. به طور کلی، ریشه بسیاری از کجروی های اجتماعی را باید در خانواده جستوجو کرد. در نشستی که توسط انجمن اولیا و مربیان انجام شده بود، در مبحث کودک و خانواده گزارش‌ها و نتایج تحقیقاتی حاکی از آن بود که اگر شاهد لجام گسیختگی جوامع هستیم، اگر میزان ارتکاب جرایم روزبه روز افزایش می‌یابد، اگر میزان اختلالات رفتاری و شخصیتی هر روزه بیشتر می‌شود، اگر بیش از 50 درصد تخت های بیمارستانی را بیماران اسکیزوفرن اشغال کرده اند و اگر از هر چهار ازدواج قریب سه ازدواج به طلاق منجر می‌شود، ریشه تمامی این مسائل را باید در خانواده جستوجو کرد.

به راستی آیا خانواده تا این حد مؤثر است؟ مسلم است که جواب مثبت می‌باشد، ولی پرسش اصلی این است که ویژگی یک خانواده سالم چیست؟ چگونه می‌توان از بروز مشکلات در خانواده جلوگیری نمود؟ محققان و روان شناسان، به ویژه خانواده درمانگران و مشاوران خانواده، در خصوص خانواده سالم تعاریفی دارند و ویژگی هایی را برشمرده اند.

به نظر ویرجنیاستیر (1376) خانواده هایی که دارای عملکرد مطلوب هستند مشکلات خود را در زمان بندی های خاص حل می‌کنند و از فلج و خشک نمودن فرآیندهای تعاملی در خانواده اجتناب کرده و وقتی اتفاق و مشکلی در خانواده رخ می‌دهد از مچ گیری و جستوجوی فرد گناهکار خودداری می‌کنند، در حالی که در خانواده های مشکل دار وقتی مشکلی رخ می‌دهد آن را به گردن یکدیگر می‌اندازند و در آخر یک نفر که ضعیف تر است و نمی تواند از خود دفاع کند باید بار همه گناهان و مشکلات را به دوش بکشد. معمولا این فرد است که نشانه های بیماری را بروز می‌دهد و برچسب بیماری می‌خورد و به اصطلاح بلاگردان (سپر بلا) خانواده است. خانواده های سالم شیوه های رفتاری ناموفق در حل مشکلات را رها ساخته و به جستوجوی استراتژی های نو و خلّاق می‌پردازند، در حالی که خانواده های مشکل دار به انکار مشکل می‌پردازند و یا سعی می‌کنند آن را بر اساس منطق روزمرّه و شیوه های ناکارآمد و هیجانی حل کنند.

به طور کلی، خانواده های سالم از ویژگی های زیر برخوردارند:

الف. بهره مندی اعضا از آزادی های اولیه، به گونه ای که قادرند پنج نوع آزادی را درک نمایند:

1. آزادی تصور کردن; 2. آزادی اندیشه; 3. آزادی احساس کردن; 4. آزادی انتخاب; 5. آزادی خلّاقیت.

ب. در خانواده سالم درخواست‌ها و موضوعات به شکل مبهم و چندپهلو مطرح نمی شوند، بلکه به شیوه ای واضح بیان می‌گردند.

ج. خصومت و کشمکش میان اعضا در خانواده انکار نمی شود، بلکه درباره آن بحث و گفتوگو می‌شود.

د. هر فرد قادر به درگیر کردن خود با نظرات دیگران است، هر چند متفاوت و مخالف نظر خود او باشند. فرد امیدها، ترس‌ها و انتظارات خود را از افراد دیگر خانواده مطرح می‌نماید.

هـ. در خانواده سالم طرح نظرات غیرمتعارف مجاز است.

و. هر فرد بین امکانات رفتاری گوناگون قدرت انتخاب داشته و از طریق تجربه می‌آزماید و الگوهای ناموفق و ناپسند را کنار می‌گذارد.

در خانواده‌های سالم نوعی سازماندهی و سلسه مراتب انعطاف پذیر در مرزهای بین نسلی (والدین ـ فرزندان) حاکم است، امّا در خانواده های مشکل دار اغتشاش در مرزهای بین نسلی توأم با اضمحلال سازماندهی و شکل گیری مثلث های بیمارگون مشاهده می‌شود. منظور از مثلث بیمارگون این است که دو نفر از اعضای خانواده بر علیه یک نفر متحد می‌شوند; برای مثال، مادر و پسر بر علیه پدر متحد می‌شوند و جبهه ائتلافی را به وجود می‌آورند.

ی. در خانواده سالم نظام ارزشی مشترک برقرار است. این نظام ممکن است مذهبی، سیاسی، اقتصادی و یا شامل همه موارد باشد. در این نوع خانواده اعضا مراقب و همدل یکدیگر هستند و به یکدیگر احترام می‌گذارند و هم زمان از نظر شخصیتی استقلال خود را حفظ می‌کنند.

ز. در خانواده های سالم طیف گسترده ای از احساسات مجال بروز می‌یابند; مثلا، احساسات محبت آمیز همان گونه ابراز می‌گردند که احساسات متعارض و غمگین. در این خانواده‌ها مکانی برای مجادله و مشاجره وجود دارد. مجادله‌ها به سوی پالایش و راه حل سوق داده می‌شوند و همچون آتش زیر خاکستر باقی نمی مانند.

خانواده ناسالم (آسیب زا)

خانواده ناسالم خانواده ای است که قادر به تأمین نیازهای تکاملی، حل مشکلات و تعارض های خود نبوده و کارکردهایش مختل می‌باشد.

بنابراین، با توجه به چنین مفروضه ای، خانواده آسیب زا یا مسئله دار در اثر ازدواج های ناموفق به وجود می‌آید و ازدواج های ناسالم نیز توسط افراد ناسالم و مشکل دار شکل می‌گیرد. از آن رو، که افراد مسئله دار همواره مترصد ازدواج با شبیه خود هستند (همسان همسری) فرآیند چندنسلی از خانواده های مسئله دار به وجود می‌آیند و این نظام مختل نسل به نسل انتقال می‌یابد. (بوئن، 1989) در این نوع خانواده‌ها سلسله مراتب قدرت هرج و مرج گونه است، به گونه ای که یکی از والدین قدرت تام دارد و یا اینکه والدین افرادی منزوی و کناره گیر بوده و فرزندان کنترل اوضاع را به عهده دارند. در این نظام، مرزها نامشخص و مبهم است، اعضای خانواده استقلال رأی ندارند، تناقض‌ها فراوان دیده می‌شود، ابراز آزادانه احساسات دچار مشکل می‌باشد، الگوی ارتباط هرج و مرج است و بحث و گفتوگو به کلی تعطیل می‌باشد. این خانواده‌ها در حل مشکلات با دشواری های زیادی مواجه هستند. به طور کلی، این گونه خانواده‌ها دارای اختیار و قدرت بسیار نامشخص، غیرشفاف و نامؤثر هستند و ارتباطات نیز حاکی از نارضایی است. روحیه افراد پایین و به سمت افسردگی گرایش دارد. نظام خانواده بسته و اعضای آن دچار سردی عاطفی و از هم گسستگی می‌باشند. در بعضی از این نوع خانواده‌ها مرزها بسیار خشک و افراد نسبت به یکدیگر بی تفاوت می‌باشند یا ممکن است مرزها به هم تنیده باشد. عشق و محبت در این مکان‌ها به صورت مشروط است و حریم شخصی افراد محترم شمرده نمی شود، آستانه تحمل بسیار پایین و کشمکش و تنش بسیار بالاست. مشکلات توسط اعضا نادیده انگاشته می‌شود و اعضا در صدد یاری رساندن و یا کمک خواستن از یکدیگر نیستند و به نظر می‌رسد که نشانه های مرضی از یک عضو به عضو دیگر منتقل می‌شود. ویژگی های این خانواده در یک ترسیم کلی عبارتنداز: اضطراب زیاد، تداخل مرزها، مقرّرات مبهم و پنهان، فقدان آزادی و روابط متقابل دروغین.

ویژگی‌ها و مشخصات خانواده های ناسالم

1. انکار: این قبیل خانواده‌ها مشکل خود را انکار می‌کنند. به همین دلیل، مسائل آنان هیچ گاه حل نمی شود.

2. خلأ صمیمیت: صمیمیت از میان اعضا رخت بربسته است.

3. نقش های بدون انعطاف: اجبار و الزام در این خانواده‌ها سرسام آور است. فرزندان حقانیت خود را به خاطر فرزند بودن از دست می‌دهند.

4. مرزهای نامشخص: همه افراد به جای یکدیگر احساس می‌کنند، تصمیم می‌گیرند، فکر می‌کنند و حتی عمل می‌کنند.

5. فدا شدن نیازهای فردی: افراد اعضای فراموش شده هستند. نیازهای آنان برآورده نمی شود، تقریباً اعضا همیشه خشمگین و افسرده هستند.

6. ارتباط نادرست: اعضا یا در تقابل با یکدیگر هستند و یا اینکه با هم توافق کرده اند که با یکدیگر مخالفت نکنند (پرخاش یا سکوت).

7. مرموزسازی: از جمله مواردی که خانواده را به حالت منجمد نگه می‌دارد مرموز بودن و ریاکار بودن است. در این شرایط، همه اعضا از برخی مسائل آگاه هستند، امّا تظاهر به ندانستن می‌کنند.

8. فقدان حد و مرز: افراد برای حفظ نظام خانواده از حد و مرز شخصی خود عدول می‌کنند.

حال که با ویژگی های خانواده سالم و ناسالم از نظر عملکردی آشنا شدیم، در اینجا لزوم خانواده درمانی مطرح می‌شود. افراد در خانواده های مشکل دار چه سرنوشتی دارند؟ آیا آن‌ها مقهور طبیعت نابهنجار خود هستند؟ مسلماً خیر. هر فردی می‌تواند برای تغییر تلاش کند و خود را به یک فرد سالم نزدیک سازد.

لزوم خانواده درمانی

افراد در خانواده های مشکل دار چه سرنوشتی دارند؟ آیا آن‌ها مقهور طبیعت نابهنجار خود هستند؟ مسلماً هر فردی می‌تواند برای تغییر به سمت مثبت تلاش کند و خود را به یک فرد سالم و کامل نزدیک کند. امّا این کار با مشورت یک مشاور و خانواده درمانگر با سهولت بیشتری انجام می‌شود. در مواردی که خانواده‌ها از نشانه های نابهنجار زیادی برخوردارند، اصلاح و تغییر به سمت کمال جز با مشورت یک مشاور امکان پذیر نیست. دامنه فعالیت مشاوران خانوادگی گسترده است. آن‌ها از راه های گوناگونی به رشد خانواده‌ها کمک می‌کنند که عبارتند از:

1. ساده سازی رشد

مصاحبه و مشاوره با اعضای خانواده باعث تقلیل مقاومت‌ها و موانعی می‌شود که بر سر رشد طبیعی اعضای خانواده قرار دارد. وقتی اعضای خانواده با مسیر رشد افراد آشنا شدند و نحوه برخورد صحیح را فرا گرفتند، دانسته های خود را به کار خواهند گرفت و خانواده ای پربارتر خواهند داشت.

2. کمک به برخورد مناسب با بحران های خانوادگی

هر خانواده در طول تاریخ خود گاهی دچار بحران می‌شود. این بحران ممکن است ناشی از شرایط اجتماعی، وضعیت اقتصادی، بیماری‌ها و حوادث غیرمنتظره باشد. در این صورت، خانواده با احساسات متضاد و گاهی مخالف مواجه می‌گردد که عملا توان برخورد با آن را ندارد. گاهی بحران در اثر وجود کودک عقب مانده یا ناسازگار ایجاد می‌گردد، و گاهی مرگ یا جدایی همسر سبب بحران در خانواده می‌گردد. در چنین مواردی مشاوره خانوادگی می‌تواند به بررسی امکانات و نحوه برخورد با مشکل کمک کند.

3. آموزش به کودکان و نوجوانان

بسیاری از خانواده‌ها نحوه صحیح برخورد با کودکان و نوجوانان را نمی دانندو برخوردغیرمنطقی وگاه خصمانه با فرزندان خواهند داشت. مشاور خانواده می‌تواند به تصحیح این روابط کمک کند.

4. بهبود ارتباطات در درون خانواده

بعضی از همسران رابطه خوبی با یکدیگر ندارند. آن‌ها به علایق، خواسته‌ها و نیازهای همدیگر توجهی نمی کنند. با اینکه آن‌ها از نظر قانونی با یکدیگر زندگی می‌کنند ولی از نظر روانی از یکدیگر گسسته اند و اصطلاحاً «طلاق روانی» در بین آن‌ها جریان دارد. مشاور در چنین حالتی می‌تواند آنان را به داشتن رابطه ای باز توأم با احترام تشویق نماید، شبکه ارتباطات غلط را تصحیح نماید و آنان را در جهت مثبت و سازنده هدایت نماید.

5. کمک به تشکیل خانواده و جلوگیری از به هم پاشیدن آن

از جلسات مشاوره خانوادگی می‌توان برای تدارک ازدواج استفاده کرد و به افراد برای شناخت و آشنایی بیشتر با یکدیگر کمک نمود. همچنین می‌توان از به هم پاشیدن خانواده جلوگیری نمود. بسیاری از جدایی‌ها در اثر نبودن یک مجرای ارتباطی صحیح و وجود روابط غلط و پیچیده ای است که در شبکه و نظام خانواده وجود دارد و مشاور خانواده می‌تواند به خانواده‌ها کمک کند تا کانال ارتباطی روشن و رابطه ای باز و نظامی کارساز داشته باشند.

عواملی که ذکر گردیدند، لزوم خانواده درمانی را مطرح می‌سازند، امّا یک درمانگر چگونه تشخیص می‌دهد که یک خانواده نیاز به مشاوره دارد و مشاوره با خانواده سودمندتر از مشاوره تک تک اعضا است؟ گرچه خانواده‌ها مشکلات خود را در قالب مشکل یکی از اعضا و غالباً کودکان و نوجوانان بیان می‌کنند، ولی مشکل را باید در ساخت خانواده و نظام آن و در شبکه ارتباطات خانوادگی جستوجو کرد. خانواده هایی که مشکل دارند، دارای شبکه ارتباطی مناسبی نیستند و مشاور این ارتباط معیوب را از کلمات، تُن صدا، حالت چهره، وضعیت بدن، اشارات و علایمی که بین اعضا رد و بدل می‌شود می‌فهمد.

تفاوت مشاور مجرب و زبده با مردم عادی در این است که او نکات ریز و خاصی را در ارتباط با خانواده‌ها رعایت می کند. او هرگز مشکل خانواده را کوچک نمی شمرد، وقتی افراد خانواده مشکل خود را مؤدبانه بیان می‌کنند ممکن است چنین برداشت شود که مشکل آنان ناچیز و بی اهمیت است، در صورتی که چنین نیست و ممکن است مشکل عمده ای در میان باشد; مثلا، اگر خانمی احساس کند که شوهرش با احترام با او رفتار نمی کند، درمانگر این مسئله را بی اهمیت ندانسته و به تفصیل جویای ماجرا می‌شود. همچنین یک مشاور مجرب از موضوعات انتزاعی اجتناب می‌کند و تا آنجا که امکان دارد از اعضا می‌خواهد تا به رفتارهای عینی و قابل لمس توجه نمایند. مثلا، از شوهرش که نسبت به بی محبتی همسرش اعتراض دارد می‌خواهد که رفتار غیرمحبت آمیز همسرش را بازگو کند و مشخص کند که چه رفتاری از او را نمی پسندد. به علاوه، یک مشاور زبده در جریان مشاوره هیچ گاه با یک عضو ائتلاف نمی کند. گاهی از یکی از اعضای خانواده در مقابل دیگری حمایت می‌کند، امّا مواظب است تا از این حمایت تعبیر سوء نشود. او مواظب است که در جریان درمان معنا و مفهوم زندگی به بحث و جدل کشیده نشود; زیرا بعضی از زوجین از طریق بحث های فلسفی و انتزاعی سعی در به انحراف کشیدن جریان مشاوره دارند.

آخرین موضوعی که در رابطه با خانواده درمانی مطرح می‌شود این است که درمانگر مجرب از بحث زیاد درباره وقایع گذشته دوری می‌کند. گاهی طرح مسائل گذشته برای روشن شدن وضع فعلی مفید است، ولی نباید بحث در مورد وقایع گذشته باعث شود که بیشتر وقت مشاوره صرف بررسی وقایع گذشته شده و روابط فعلی اعضا خانواده از نظر دور شود. در جوامع امروزی علی رغم رشد سریع فنّاوری و علوم وابسته، ارتباطات خانوادگی روزبه روز به سمت گسستگی و سرد شدن پیش می‌رود.

بر اساس نتایج تحقیقات، میانگین زمان برقراری ارتباط کلامی پدران و مادران با کودکانشان در برخی شهرها و کشورها در 24 ساعت شبانه روز، یک دقیقه اعلام شده است. این مسئله پایه شروع اختلالات شخصیتی و ناکامی است و این در حالی است که بچه‌ها بیش از آنکه به تماشای برنامه های تلویزیونی نیاز داشته باشند، نیازمند ارتباط بصری و کلامی با پدر و مادر خود هستند. در جوامع امروزی والدین بیشتر وقت خود را در خارج از منزل صرف می‌کنند و این در حالی است که بیشتر کودکان و نوجوانان بیشتر از پول توجیبی نیازمند توجه و محبت هستند. نرم‌ها تغییر کرده و خانواده، این مأمن و محل آسایش، معنای خود را از دست داده است. شاید تا چند سال آینده کانونی به نام خانواده وجود نداشته باشد و این بنیادی ترین هسته اجتماعی کم رنگ و کم رنگ تر شود. به راستی چرا چنین است؟

منابع

1. سیداحمد احمدی، مقدّمه ای بر مشاوره و روان درمانی، اصفهان، انتشارات دانشگاه اصفهان، 1377;

2. کلمیت وزیون اشتیرلین، مفاهیم و تئوری های کلیدی در خانواده درمانی، ترجمه سعید پیرمرادی، انتشارات همام، 1379;

3. غلامعلی افروز، روان شناسی خانواده، همسران برتر، انتشارات انجمن اولیا و مربیان، 1377;

4. ویرجیناستیر، آدم سازی، ترجمه بهروز بیرنگ، نشر رشد، 1376;

5. سالوادر مینوچین، خانواده و خانواده درمانی، ترجمه باقر ثنایی، تهران، امیرکبیر، 1376;

6. N.W Ackerman (1990), The Psychodynamics of family life, New york, Norton.

7. Bowen (1989), Family Therapy in chinical practice, New york, Jason Aronson.

8. Minuchine,s (1995), Family Tenrpy Techiniques, eambridge, massachusetts.

نابسامانی در خانواده و عوارض آن بر کودکان

درگیری و تعارض درخانواده از جمله عوامل آسیب زای می باشد که می تواند در فرزندان تاثیر مخربی داشته باشد و براساس پژوهش های صورت گرفته رابطه معناداری بین تعارض و تنش در خانواده با عواملی همچون فرار از مدرسه، افت تحصیلی، گرایش به مصرف مواد مخدر و سیگار و بزهکاری وجود دارد.

از جمله عوارض نابسامانی و درگیری در خانواده می توان به موارد فوق ارشاره کرد:

·       گرفتاری کودکان به اختلالات روانی و عصبی

·       زمینه سازی برای جرم و بزهکاری در فرزندان

·       کمبود عاطفه و مهر و محبت در فرزندان

·       تردید فرزندان در برقراری ارتباط با والدین

·       بوجود آمدن حالت دوگانگی و تضاد برای فرزندان

همچنین کودکان در چنین خانواده های رفتارهای غیر عادی دارند:

·       اشتهای کافی ندارند.

·       از محیط خانواده خود و وجود چنین اوضاعی عذاب می کشند.

·       نشاط و شادابی را از دست می دهند.

·       نسبت به والدین خود کینه و نفرت پیدا می کنند.

·       رفتارهای پرخاشگرانه از خود نشان می دهند.

نوجوان و جوان امروز کودک گذشته است. خصائص و رفتارهای وی نیز وابسته به دوران کودکی بوده که در محیط خانواده و بویژه از پدر و مادر خود کسب نموده است. خانواده یکی از نهادهای جامعه پذیر کردن فرزندان می باشد و در این میان والدین نقش اساسی و ویژه ای دارند. متاسفانه بسیاری از خانواده ها به علت بی توجهی و عدم آشنایی با شیوه های برقراری ارتباط با فرزندان خود نمی توانند رابطه صحیح برقرار کنند. لذا قطع رابطه با نوجوان یا رابطه نادرست با او می تواند تاثیرات مخربی بر وی داشته باشد.

از محوری ترین انگیزش در دوره نوجوانی کوشش برای بدست آوردن استقلال است که اگر چنین انگیزه ای در نوجوان پیدا نشود او نمی تواند به رشد و کمال برسد و همچنان کودک باقی می ماند. از مهم ترین آثار این انگیزش این است که نوجوان انتظار دارد به او اهمیت داده شود و به او به عنوان یک کودک نگاه نشده و به فکر و شخصیت و عمل او توسط خانواده و والدین احترام گذاشته شود. نوجوان در این مرحله دارای انگیزه استقلال خواهی و از پند و نصحیت و امر و نهی گریزان است و دوست دارد از والدین جدا و با گروه دوستان و همسالان خود باشد.

چهارچوب فعالیت های مددکاری اجتماعی در حوزه سلامت روان گزارش نویسی در مددکاری اجتماعی

فعالیت های مددکاران اجتماعی در کار با بیماران اعصاب و روان را  می توان در چهار مرحله دسته بندی کرد:

1-    مرحله ارزیابی

2-    مرحله درمان

3-    مرحله بازگشت به خانواده وجامعه

4-    مرحله پیگیری

1-    مرحله ارزیابی :

در این مرحله مددکاران اقدامات زیر را انجام می دهند:

-       ارزیابی روانی- اجتماعی: انجام یک ارزیابی جامع از افراد، خانواده ها، گروه ها و جوامع در پاسخ به نیازهای شناخته شده، تقویت و سازگارکردن ظرفیت ها، ارزیابی شبکه های رسمی و غیر رسمی و پیشنهاد کردن یک برنامه عملی. 

-   مددکاران اجتماعی باید ارزیابی مستمر، شامل جمع آوری اطلاعات جامع برای استفاده از مداخلات توسعه یافته و استراتژیهای درمان ارائه دهند آماده کنند. 

یک ارزیابی جامع و از لحاظ فرهنگی کارا شامل:

-       وضعیت های بهداشتی جاری و گذشته شامل تاریخچه عمومی بهداشت خانوادگی

-       تأثیر شرایط بهداشتی یا درمانها و عملکرد شناختی، عاطفی، اجتماعی، جنسی، روانشناختی یا فیزیکی

-       تأثیر روی تصور بدنی، صمیمیت  و تمایلات جنسی

-       تاریخچه اجتماعی شامل، نظم زندگی جاری و محیط همسایگی

-       تاریخچه کار، مدرسه و شغلی

-       مرحله ای در چرخه زندگی و موضوعات توسعه یافته خویشاوندی و مرتبط

-       ارزشها و عقاید فرهنگی شامل منظره (چشم اندازبیماری) ناتوانی و مرگ

-       ساختار خانوادگی و نقش مددجو در خانواده

-       حمایتهای اجتماعی شامل سیستمهای حمایتی رسمی و غیر رسمی

-       وضعیت بهداشت روانی و رفتاری و سطوح جاری عملکرد شامل تاریخچه، خطر خودکشی و شیوه های سازگاری

-       منابع مالی شامل دستیابی به بیمه بهداشتی و نوع آن

2-   مرحله درمان:

مددکاران اجتماعی در این مرحله اقدامات زیر را انجام می دهند:

مددکاران اجتماعی طرحهای درمانی و مداخله که رفاه (بهزیستی) مددجویان را افزایش می بخشد و پیوستاری از مراقبت را فراهم می کند، اجرا می کنند. برنامه ریزی باید بر اساس یک ارزیابی شایسته فرهنگی، جامع با اطلاعات بین رشته ای باشد.

برنامه های مداخله و درمان ممکن است شامل:

-       استراتژیهایی برای تعیین نیازهای مشخص شده در ارزیابی

-       اطلاعات، ارجاع و آموزش

-       مشاوره فردی، خانوادگی و یا گروهی

-       گروههای حمایتی و آموزش روانی

-       مشاوره مالی

-       مدیریت مورد

- مستند سازی: مددکاران اجتماعی باید گزارش ها یا اسناد خدمات مددکاری اجتماعی را حفظ کنند که اطلاعات مناسب مددجو و سیستم مددجو را برای ارزیابی و درمان، مداخلات مددکاری اجتماعی و نتایج  با و برای مددجو یان و مطابق با اهداف و مقررات (آئین نامه ) و سیاستهای قانونی و اجرایی مراقبت را منعکس کند.

3-  مرحله بازگشت به خانواده  و ترخیص:

مددکار اجتماعی در این مرحله ضمن آماده کردن بیمار برای بازگشت به خانواده، شروع به زندگی اجتماعی، به اعضای خانواده نیز این آموزش را می دهند که چگونه با بیمار خود برخورد مناسب نمایند و در مصرف به موقع و به اندازه داروهای تجویز شده از سوی روانپزشک کوتاهی نکنند.

4-   مرحله پیگیری:

مرحله نهایی درمان در واقع مهمترین مرحله در معالجه بیماریهای روانی است. مددکار اجتماعی در این مرحله پس از ترخیص بیمار از حال او غافل نبوده و با بازدیدهای مکرر از منزل او از موقعیت بیمار و خانواده او آگاهی می یابد و به حمایتهای خود از این بیمار و خانواده وی ادامه می دهد. در این مرحله مددکار اجتماعی به عنوان تنها عضو تیم روانپزشکی فعالیت خود را ادامه می دهد. او یار و مددکار و مراقب بیمار است و زندگی فردی و اجتماعی بیمار خود را کنترل می کند. در این جریان مددکار ضمن ارتباط با خود با بیمار و انجام روان درمانی مبتنی بر حمایت و پشتیبانی ارتباط های بیمار با خانواده، محیط کار و به طور کلی اجتماع را اصلاح می کند. ولی اگر مددکار بعلت تورم کار فرصت کافی برای پیگیری بیمار نداشته باشد، یا آن مؤسسه مددکار اجتماعی نداشته باشد مشاهده می شود که بیمار به علت سهل انگاری یا به دلائل اقتصادی از ادامه درمان خودداری می کند، و به احتمال قوی پس از اندک مدتی علائم بیماری مجدداٌ ظاهر می گردد.

مدیریت مورد و برنامه ریزی ترخیص:

مدیریت مورد مددکاری اجتماعی باید عملکرد مددجو را بهینه کند. مدیریت مورد همکاری بین ارائه دهندگان خدمت را تسهیل می کند تا نیازهای جسمی- زیستی و اجتماعی روانی مددجویان برای ارائه بهتر خدمات مراقبت بهداشتی کارآمدتر، مناسب و سودمند به یک مددجو با نیازهای (اغلب) چندگانه مشخص می کند. ارزیابی نیازها، شناسایی منابع و سازگار کردن برنامه های ترخیص، تسهیل ارجاعات و درخواستهای ( تقاضاهای از دولت/ مؤسسات اجتماعی، حمایت جهت دستیابی مناسب به خدمات، کمک کردن افراد و خانواده ها جهت آمادگی برای تغییرات، ضمانت پیشگیری از عود مجدد بیماری. 

حوزه خدمات باید شامل موارد زیر باشد:

-       ارزیابی روانشناختی شامل تشخیصات، مداخلات و برنامه های درمانی باشد.

-       ارزیابی مالی، برنامه ریزی ومداخله

-       تسهیلات مورد

-       مشاوره خانواده و بیمار

-       مداخله در بحران

-       بهبود کیفیت

-       واسطه گری منابع / ارجاع / توسعه

-       استمرار برنامه ریزی مراقبت

-       ارزیابی فعالیت/ نتایج

-       کارتیمی و همکاری

-       آموزش خانواده / بیمار

-       حمایت خانواده/ بیمار

-       برنامه ریزی مراقبت بین رشته ای و همکاری

-       اهداف و مقاصد دفاع سیستم ها ومددجو

منابع کارشناسی ارشد مددکاری اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی

دوستان داوطلب دقت کنند که مواد آزمونی رشته مددکاری اجتماعی دانشگاه علامه همه دارای ضریب یک می باشد و این امر می تواند کمک خوبی به داوطلبان باشد و آزمون در 4 مواد امتحانی برگزار می گردد 

زبان 

مددکاری اجتماعی 

روانشناسی 

توانبخشی 

دوستان عزیز دانشگاه به هیچ عنوان منبعی را برای امتحان ارشد مشخص نکرده است و منابع اعلام شده بر اساس تجربه دوستان و نظر اساتید گروه مددکاری است 

منابع امتحانی حوزه مددکاری 

  • مبانی مددکاری اجتماعی / دکتر زاهدی اصل 
  • مددکاری جامعه ای / دکتر زاهدی اصل 
  • مددکاری و مراقبت اجتماعی / مالکوم پین / ترجمه فاطمه زوره ایی 
  • حرفه مددکاری از دیدگاه جامع / لوئیز جانسون / ترجمه محمد حسین بازرگانی 
  • مددکاری جامعه ای / دکتر سام آرام 
  • مددکاری گروهی / دکتر سام آرام 
  • مهارت های کمک کردن به افراد گروه ها و خانواده ج 1و 2 / لارنس شولمن / ترجمه میربهاء و بخشی نیا 
  • خدمات اجتماعی و تعاون در اسلام / دکتر زاهدی اصل 
  • پویایی گروهی / دکتر شفیع آبادی  

منابع امتحانی حوزه روانشناسی

  • روانشناسی عمومی / حمزه گنجی 
  • روانشناسی عمومی هیلگارد 
  • آسیب شناسی روانی ج 1و2 / دکتر حسین آزاد 
  • نظریه های شخصیت / شوتز / ترجمه محمدی 

منایع امتحانی حوزه جامعه شناسی 

  • جامعه شناسی / گیدنز / ترجمه صبوری 
  • کشاکش آراء در جامعه شناسی 
  • نظریه های جامعه شناسی / دکتر توسلی 
  • مقدمات جامعه شناسی / دکتر محسنی  

منابع امتحانی حوزه توانبخشی 

  • توانبخشی شغلی و حرفه ای معلولین/ دکتر شفیع آبادی 
  • توانبخشی گروه های خاص / حمیدرضا کریمی درمنی 
  • کودکان استثنایی/ خانم دکتر الله یاری 
  • اعتیاد و خانواده دکتر حبیب آقابخشی 
  • کودکان استثنایی / نرگس سرشک ادیبی 

چند نکته که دوستان دقت کنند این منابع کامل ترین منابع بوده و شاید همپوشانی مطالب بعضی از متابع ها لازم نباشد که بقیه مطالعه گردد. پس لازم است قبل از تهیه کتاب ها نسبت به این موضوع مشورت کنید. 

چون خواندن بعضی از کتاب با توجه به مطالعه های دیگر لازم نباشد.

بازدید منزل در مددکاری اجتماعی گزارش بازدید منزل


  • بازدید منزل در مددکاری اجتماعی وسیله ای است برای کسب شناخت نسبت به مشکلاتی که در ساخت اجتماعی خانواده وجود دارد.
  • مشکلات مربوط به روابط بین اعضای خانواده و دیگر اجزای آن و در نهایت کسب شناخت نسبت به زمینه های خانوادگی مشکلات مددجو و همچنین تاثیرات مشکلات مددجو بر کل نظام خانواده.
  • امکانات موجود در خانواده، به عنوان منابع کمکی در حل مشکل
  • اگر خانواده سالم باشد به عنوان یک منبع کمکی بیشترین نقش را در حل مشکل دارد.
  • هدف
  • با توجه به نقش و جایگاه خانواده در فرایند مددکاری اجتماعی به منظور کمک گرفتن از آن در مراحلی نظیر جمع آوری اطلاعات، تشخیص مشکل، تدوین برنامه کمکی و فراهم آوردن زمینه های مشارکت مددجو و افزایش مسئولیت پذیری اعضای خانواده
  • فراهم کردن زمینه های برای برقراری ارتباط مددجو و خانواده
  • شناخت نحوء ارتباط بین اعضای خانواده
  • نکات
  • ضرورت بازدید برای مددکار و مددجو
  • بین مشکل مددجو و بازدید منزل رابطه معقول
  • رضایت خانواده
  • رعایت شان و منزلت خانواده
  • اطلاع از زمان بازدید
  • نگارش بازدید
  • در فرایند بازدید منزل
  • سکونت مددجو در چه محله ای است؟
  • میزان آلودگی های محیطی، فیزیکی و اجتماعی
  • تسهیلات فرهنگی شامل مدرسه، مسجد و کتابخانه و پارک
  • حمل و نقل مناسب برای جابه جایی مددجو
  • نوع مسکن چیست؟
  • اگر منزل اجاره ای است؟ چند درصد درآمد خانواده
  • تسهیلات رفاهی منزل
  • حداقل وسایل زندگی
  • دسترسی به مراکز بهداشتی و درمانی
  • نظافت منزل
  • میزان حضور والدین در محل سکونت و در کنار فرزندان در شبانه روز چقدر است
  • بین اعضای خانواده فرد معتاد دارای سابقه یا بیماری روانی
  • وجود بیمار سالمند، معلول و بیمار صعب العلاج
  • ترکیب سنی اعضای خانواده
  • سن مدرسه و دانشجو
  • وضعیت ازدواج دختران و ترکیب سنی
  • ارتباطات همسایگی
  • میزان بدهی
  • کیفیت تغذیه
  • لباس اعضای خانواده
  • اوقات فراغت و برنامه های خانواده
  • امنیت اقتصادی، شغلی و درآمد و پس انداز
  • مدیریت خانواده
  • امنیت روانی اجتماعی
  • میزان رسیدگی به درس و تحصیلات فرزندان
  • حرمت اعضای خانواده
  • تاریخچه مشکل در خانواده
  • نگرش اعضا نسبت به مشکل
  • برنامه اعضای خانواده برای حل مشکل
  • برنامه های کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت
  • ارزیابی مددکار از ساخت خانواده
  • ارزیابی از کارکردهای اجتماعی خانواده
  • ارزیابی از میزان عملکر

الگوی کلی حل مسئله در مددکاری اجتماعی

·       

·        مددکار اجتماعی مسئله را آن طور ببیند که مراجع آن را توصیف می کند.

·        ماهیت و موقعیت نیاز مراجع

·        اهمیت و معنای که نظام مراجه برای آن نیاز قائل شده است.

·        شرایطی که باعث شده این مسئله شدت بگیرد چه عواملی هستند.

·        دیدگاه سیستم های که مراجع با ان درگیر هست یا تعامل دارد.

·        مسئله از دیدگاه سیستم های حمایتی چطور تعریف می شود.

·        مراجع چه توانمندی های دارد.

·        مراجع چه توانمندی های را از دست داده است.

·        اهمیت شرایطی که باعث بوجود آمدن این مسئله شده است.

·        مسئله ای ه باید روی آن تمرکز داشت چیست؟

·        تمرکز را از جای آغاز کنیم که مراجع در آنجا قرار دارد.

·        قضاوت مددکاران چه جایگاهی دارد.

·        اهداف کوتاه مدت مددکاری اجتماعی

·        اهداف میان مدت مددکاری اجتماعی

·        اهداف بلند مدت مددکاری اجتماعی

·        منابع ملموس و حمایتی قابل اتکا

·        مساعدت های وی‍ژه

·        انتظارات مراجع از سیستم چیست

·        ما برای قادر سازی مراجع به چه منابعی نیاز داریم

·        چه تغییراتی باید در محیط بدهیم.

·        چه مهارت و چه توصیه های داریم.

·        چه حمایت و اطمینان های باید بدهیم.

·        چه تغییراتی در مراجع باید بوجود بیاید.

·        میزان انگیزش برای تغییر چقدر هست

·        مراجع از چه فرصت های قبلا استفاده کرده

·        از فرصت ها چقدر بازخورد گرفته است

·        مراجع در موقعیت فعلی چه فرصت های برای حل مسئله دارد

·        مراجع گذشته خود را چطور ارزیابی می کند

·        مسیر و آینده را چطور می بیند

تعریف سرپرست خانوار

سرپرست خانواده عمدتا به مردان اطلاق می شده است و به دلیل عدم  حضور مرد در خانواده، زنان همچون کودکان، بی سرپرست تلقی می شدند.

سرپرست خانوار، عضوی از خانوار است که اعضای خانوار وی را  به این عنوان معرفی می کنند. در صورتی اعضای خانواده قادر به تعیین سرپرست خانوار نباشد، مسن تریت عضو خانوار به عنوان سرپرست تلقی می شود. در خانوارهای یک نفره همان شخص سرپرست خانوار است (مرکز آمار ایران 1375).

خانوارهای با سرپرستی زن، خانوارهایی است که با دلایل مختلف (طلاق، جدایی، مهاجرت و مرگ همسر) مردی به عنوان سرپرست در آن وجود ندارد و یا خانوارهایی که مرد بخاطر (کسالت، اعتیاد و غیره) در درآمد خانوار سهمی ندارد (یونیسف، 1372).

مددکاران اجتماعی زنان سرپرست خانوار را زنانی می دانند که عهده در تعیین معاش مادی و معنوی خانواده باشند (حسینی، 1383).

تعریف دیگر از زنان سرپرست خانوار بصورت زیر انجام شده است:

زنان سرپرست خانوار به کسانی گفته می شود که بدون حضور منظم و یا حمایت یک مرد بزرگسال، سرپرستی خانوار را به عهده می گیرند و مسئولیت اداره اقتصادی خانواده، تصمیم گیری های عمده و حیاتی به عهده آنهاست (مرکز آمار ایران 1379 سالنامه آماری 1382).

دسته بندی زنان سرپرست خانوار و علل سرپرستی آنان

در یک دسته بندی زنان سرپرست خانوار به چند گروه عمده تقسیم می شوند:

گروه اول: خانوارهایی که در آن مرد به طور دائمی حضور ندارد و زنان به دلیل فوت همسر یا طلاق بیوه شده اند یا دخترانی که ازدواج نکرده و تنها زندگی می کنند و سرپرستی خانواده را عهده دار می شوند.

گروه دوم: خانوارهایی که مرد به طور موقت و به دلیل مهاجرت، مفقودالاثر بودن، متواری یا زندانی، نکاح منقطع، سرباز بودن و ... غایب می باشد و زنان مجبورند به تهیه معاش زندگی خود و احیانا فرزندانشان بپردازند.

گروه سوم: خانوارهایی که مرد در آنها حضور دارد اما به دلیل بیکاری، از کار افتادگی، اعتیاد، سرباز بودن و ... نقشی در امرار معاش ندارد و زنان عملا مسئولیت زندگی خود و فرزندانشان را عهده دار می شوند.

مشکلات زنان سرپرست خانوار

هر قشر و گروهی از افراد جامعه با توجه به منابع و امکانات موجودی که در اختیار دارند، وظایف و مسئولیت های نیز باید انجام دهند. اگر امکانات با مسئولیت های آنان سازگاری نداشته باشد دچار مشکل خواهند شد یا به دررستی از عهده مسولیت خود بر نخواهند آمد. زنان سرپرست خانوار از جمله گروه های هستند که دارای نقش های متعددند. آنان علاوه بر کسب درآمد جهت اداره امور زندگی، کارهای خانه، مراقبت و نگهداری از فرزندان، مدیریت و بهبود شرایط را نیز عهده دارند. از جمله مشکلات زنان سرپرست خانوار عبارتند:

الف) اقتصادی

زنان سرپرست خانوار علاوه بر نقش های که بالا عنوان شد نقش اقتصادی را نیز برعهده می گیرند. در این وضع نکته مهم، وضع اشتغال آنان است. اگر زنی قبل از به عهده گرفتن سرپرستی خانواده، از نظر مادی وابسته نباشند تا حدی توانایی فائق آمدن بر مشکلات را دارد.

مشکل دیگر اینگونه خانواده ها، نداشتن مسکن است و به دلیل پایینن بودن درآمد نمی توانند مسکن مناسبی را اجاره نمایند و مجبور در مناطق نامناسب که اجاره کمتری دارند سکونت داشته باشند و مشکلات فرهنگی خاصی را به دنبال دارد و یا در خانه های غیر استاندار زندگی کنند که خود این امر سلامتی آنها را مورد تهدید قرار می دهد.

ب) اجتماعی

وجود مراکز متعدد تصمیم گیری در مورد این قشر موجب شده تا سیاست های یکسانی با به کار گرفته نشود و خدمات رسانی به این افراد یکسان نباشد و حتی در بعضی موارد دوباره کاری صورت گرفته و یا خانوارهای نیازمند واقعی تحت پوشش هیچ نهادی قرار نگیرند. بطور کلی حمایت های اجتماعی منسجم و قوانین کارآمد در این زمینه ضعیف عمل کرده و اوان حل مشکلات را ندارند.

نداشتن مستمری قابل قبول و بیمه های درمانی مشکلات خاص خود را دارند.

در مواردی این زنان ارتباطات و تعاملات خود را با نزدیکان و شبکه حمایتی خود را از دست می دهند، فرزندانشان از نظر تربیت اجتماعی دچار مشکل می شوند.

در  نهایت زنان سرپرست خانواری که توانایی اداره اقتصادی خود و خانواده را ندارند، دچار نوعی انزوای اجتماعی شده و در معرض آسیب های اجتماعی قرار می گیرند.

ج) فرهنگی آموزشی

بیشتر زنان سرپرست خانواده از نظر جایگاه فرهنگی و سطح تحصیلات در موقعیتی نیستند که بتوانند در جهان امروز با همه مسائل و معضلات اجتماعی، مسئولیت تربیت و پرورش روحی و معنوی فرزندانشان را به طور مطلوب عهده دار شوند.

زنان سرپرست خانوار به دلیل نقش های متعدد نسبت به زنان همطراز خود، امکان تحصیلات کمتری دارند و نسبت باسوادی در بین آنان پاییناست که خود مشکلات دیگری بوجود می آورد از جمله اینکه : این دسته از زنان به دلیل مالی نیاز مالی به دنبال شغل هستند اما با توجه با پایین بودن سطح تحصیلات شغل مناسبی نخواهند داشت. از طرف دیگر تسلط کافی جهت رسیدگی به وضعیت تحصیلی فرزندان خود را ندارند و حتی به دلیل بالا بودن هزینه تحصیل، فرزندان قادر به ادامه تحصیل نمی باشند و بخصوص پسران در سن پایین به دنبال کار کردن و کسب شغل هستند.

د) روحی روانی

کاهش یا  قطع رابطه زنان سرپرست خانوار از اقوام و خویشاوندان بخصوص در مورد  زنان بیوه و مطلقه موجب تنهایی آنها شده است. جامعه شناسان بعد از مشکلات اقتصادی، مهمترین مشکل را بهداشت روانی زنان سرپرست خانوار می دانند که  دچار نوعی خلا عاطفی هستند و از نشانه های آن استرس، افسردگی و زود رنجی می باشد.

مهارت های ارتباطی والدین

از لقب دادن و برچسب زدن به فرزندان خود خودداری کنید.

از تهدید و تمسخر فرزندان خود اجتناب کنید.

سعی کنیم که قضاوت و پیش داوری انجام ندهیم.

به صبحت های فرزندان خود با تمام وجود گوش دهیم.

به فرزندان خود در زمان نیاز آنها هرگز نگوئیم وقت نداریم.

سعی کنیم هر از چند گاهی با فرزندان خود بازی کنیم.

برای اوقات فراغت فرزندان خود برنامه داشته باشیم.

زمانی که فرزندان ما نگران هستند سعی کنیم علت نگرانی آنها را درک کنیم.

رفتار مثبت فرزندان خود را در زمان مناسب تشویق کنیم.

تا حد امکان از تنبیه اجتناب کرده و یا در صورت تنبیه در حضور دیگران نباشد.

سعی کنیم به امور تحصیلی فرزندان خود حساس باشیم.

به فرزندان خود در دوست یابی کمک کنیم.

سعی کنیم با فرزندان خود به تماشای فیلم دلخواه آنها بپردازیم.

سعی کنیم اطلاعات مورد نیاز روز فرزندان خود را در اختیار آنها قرار بدهیم.

همیشه با فرزندان خود اعتماد کنیم

در رابطه با فرزندان خود اصل را بر صداقت بگذاریم.

سعی کنیم الگوهای رفتاری خوبی در اختیار آنها قرار دهیم.

از درگیری لفظی و مشاجره در حضور فرزندان جدا خودداری کنیم.

در مواقع لزوم همدلی مناسب با فرزندان خود داشته باشیم.

سعی کنیم خودآگاهی فرزندان خود را بالا ببریم.

زیاد از فرزندان خود انتقاد و خرده نگیرید.

سعی کنیم مهارت های اجتماعی فرزندان خود را ارتقاء دهیم.

در مواقع لزوم با تمام وجود به فرزندان خود بگوئیم که دوستشان داریم.

سعی کنیم نگاه مثبت به فرزندان داشته و آن را تقویت کنیم.

هر از چند گاهی به تماشای رفتار فرزندان خود بپردازیم.

هرگز از کلمات منفی در ارتباط با فرزندان خود استفاده نکنیم.

سعی کنیم در زمان عصبانیت آرامش خود را حفظ کنیم.

هر از چند وقت خاطرات خوشایند را که با فرزندان داشته ایم یادآوری کنیم.

هر از چند گاهی به فرزندان خود محبت فیزیکی خود را نشان دهیم.

از رفتارهای مثبت فرزندان خود تعریف و تمجید بکنید.

به نیازهای فرزندان خود اهمیت بدهیم.

با فرزندان خود شوخی بکنیم.

اجازه بدهیم فرزندان خود صحبت های خود را بیان کنند.

به هیچ عنوان فرزندان خود را با دیگران مقایسه نکنید.

فرزندان خود را در امور خانه مشارکت بدهیم.

فرزندان خود را در کارهایشان یاری بکنیم.

از نصحیت کردن مکرر فرزندان خود اجتناب کنیم.

از جستجوی وسایل شخصی فرزندان خود اجتناب کنید.

مهارت های زندگی را به فرزندان خود آموزش دهید.

محرم اسرار فرزندان خود باشیم و از گفتن اسرار آنها به دیگران اجتناب کنید.

عزت و اعتماد به نفس فرزندان خود را تقویت کنیم.

سعی کنیم ارتباط مناسب و منطقی با مدرسه و معلمین داشته باشیم.

نحوه گزارش نویس در مددکاری اجتماعی

نحوه گزارش نویس در مددکاری اجتماعی

تاریخچه مشکل:

* تشخیص مشکل از نظر مددکار

* طرح کمکی یا برنامه درمانی

* ادامه فعالیت هایی که شامل اجرای طرح کمکی و ارزیابی می شود.

* پی گیری خدمات مددکاری برای مددجو


1- شناخت مددجو:

در این قسمت علاوه بر دریافت اطلاعات شخصی شناسنامه ای و فردی، اطلاعات کامل بستگان، ارجاع دهنده تاریخ ارجاع و دلیل ارجاع ذکر می گردد. هر موسسه ای بر اساس اهداف خود، اطلاعاتی بر مبنبی خدمات قابل ارائه دریافت می کند.(جدول تنظیم می گردد).

 

2- مسائل و مشکلات مددجو:

در این بخش مطالبی که در مصاحبه با مددجو و اعضای خانواده او وبه طور کلی افراد نزدیک به مددجو بیان می شود، درج می گردد. مددکار اجتماعی در این قسمت سعی می کند تا مشکل و نگرانی مددجویان راآن طور که خود آنها احساس و بیان می کنند، گزارش نماید. ارجاع مددجو به مددکار علت های مختلف دارد. گاه علت، مشکل یا نگرانی خاصی است، گاه علاقه به اجرای برنامه ای برای بهبود زندگی خویشتن است وگاهی هم تغییرات مثبت شرایط کاری این بخش کلیه اطلاعات خام حاصل ارجاع مددجو را شامل می شود و گزارش می شود.                                      

درمواقعی که مددجو شخصاً قادر نیست اطلاعت لازم را در اختیار مددکار قرار دهد، بایستی اطلاعات مورد نیاز را از خانواده به عنوان مددجو اصلی دریافت کرد.

مددکار نباید انتظار داشته باشد که همۀ اطلاعات مورد نیاز در همان طبقه اول دریافت شود. بلکه براساس وجود و شرایط مختلف و تبحر مددکار ممکن است در جلسات مختلف دریافت گردد. در این رابطه مددکار نباید برای دریافت اطلاعات موجود اصرار کند بلکه باید با تشریح وقایع گذشته و ایجاد در رابطۀ حرفه ای مشکل را شناسایی نماید به نحوی که مددجو احساس امنیت و راحتی داشته باشد تا به بیان مشکل بپردازد.

 

3- تاریخچه مشکل :

هر مشکل قبل از پیدایش دارای سوابق و نشانه هایی است که بر اثر گذشت زمان به شکل گیری مشکل می انجامد و لذا هیچ مشکلی فاقد تاریخچه نمی باشد. مطالعه گذشته مشکل به مددکار کمک می کند تا عمق مشکل را به خوبی شناسایی کرده و در ارائه مداخله درمانی دقیق تر عمل کند، گاهی هنگام دریافت اطلاعات مربوط به مشکل تمام یا بخشی از تاریخچه مشکل دریافت شده است یا با مطالعه پرونده، تاریخچه آن مشخص می شود، دراین گونه موارد نیازی به ذکر مجددتاریخچه مشکل دراین قسمت نیست و قید می گردد که در قسمت شماره 2 یعنی شناسایی مشکل عنوان شده است.

4- تشخیص مشکل از نظر مددکار:

مددکار اجتماعی با استفاده از اطلاعاتی که در مصاحبه های مندرج در شماره 2، یعنی مسائل و مشکلات مددجو کسب کرده است ، بع تشخیص مشکل و به بررسی منانبع بپردازد در این مرحله مددکار سعی می کند مشکلات موجود را با کمک خود او دسته بندی نموده و با استفاده از دانش و مهارت خویش ، به تشخیص برسد البته ممکن است مشکل غیر از آن چیزی باشد که مددجو اظهار می کند، مددکار باید با استفاده از دانش حرفه ای  خود و تجارب گذشته اش بررسی عمیق تری در مورد مشکل به عمل آورده و علت اساسی مشکل را دریابد و به تشخیص اصلی و علت بروز مشکل بپردازد، در اینجا گاهی قبول واقعیت برای مددجو مشکل است یعنی ممکن است مددجو تشخیص مددکار و راه حل های او را قبول نکند. مثلاً گاهی در اختلافات خانوادگی مسائل پنهانی سبب بروز مشکلات زیادی خواهد شد که مددجویان از آن غافلند. مردی که فکر می کند دارای همسری عصبانی، پرخاشکر و کم حوصله است و همیشه دعوا راه می اندازد که طی بررسی های مختلف متوجه می شود که علت اصلی عصبانیت های همسر، رفتارهای گذشته خود او بوده که نتوانسته است همسرش را از نظر روحی راضی و به درون او توجهی داشته باشد و فقط فکر می کرد که دادن پول به همسرش حلال مشکل است.

عدم توجه به احساسات، عواطف و مسایل روانی او برایش اهمیتی نداشته و در ضمن مصاحبه ها متوجه می شود که مشکل خود او بوده و اصلاً نمی خواهد بپذیرد. در اینجا مددکار سعی می کند تشخیص خود را به شکل قابل قبول و قابل درک و فهم برای مددجویان کند و او باعلل بروز مشکلاتش آشنا سازد و همچنین سعی می کند منابع موجود را به مددجو معرفی کند. میزان توانایی ها و استعدادهای مددجو، درجه انگیزه مددجو فرصت ها و امکـانـات او وتشخیص موسسات خدمات اجتماعی کـه می توانند در حل مشکلات موثر باشند، مشکلی در این مرحله و در بخش الف گزارش می شوند.

4- الف : طرح کمکی یا برنامه درمانی

در این بخش مددکار اجتماعی با کمک خود مددجو برنامه ریزی ممکن و قابل اجرای برای حل مشکل او تنظیم می کند بدیهی است برای هر مشکلی که در این بخش ذکر شد حداقل یک برنامه درمانی تنظیم و درج می گردد در این بخش معمولاً سه نوع برنامه درج می گردد.

اول : برنامه ها فوری یا کوتاه مدت که برای جوابگویی به نیازهای حاد مددجو و خانواده او تنظیم می شود مثل جلوگیری از خودکشی ها، تأمین غذا و پوشاک و سایر نیازمندی های فوری خانواده و یا تأمین خدمات درمانی برای رفع بیماری مددجو و دیگر اعضای خانواده او.

دوم : برنامه های میان مدت که با مرور و همراهی خود مددجو انجام می شود.

سوم : برنامه های طولانی مدت که برای ادامۀ خدمات حرفه ای و مورد نیاز مددجو تنظیم می شود و معمولاً توسط خود مددجو و در مرحله ای که به استقلال نسبی رسیده است به اجرا در می آید.

مددکار اجتماعی در این بخش لازم است زمان مورد نیاز برای اجرای طرح کمکی را قید کند مثلاً اگر برای کمک به خانواده بی سرپرست مددجو لازم است ماهیانه ای مقرر شود، مددکار باید علاوه بر مبلغ مورد نظر که باتوجه به میزان نیازهای خانواده تعیین می شود، مدت اجرای آن را هم متذکر شود در چنین موردی مددکار می توان زمان اجرای طرح را دو الی پنج سال و یا حتی 6 ماه تعیین نماید. مدت این برنامه بستگی به سایر برنامه هایی دارد که مددکار برای به استقلال رساندن مددجو در بخش الف تنظیم کرده است. استقلال مددجو از طریق مختلف حاصل می شود از جمله اشتغال اعضای خانواده مددجو، کارآموزی آنها و ایجاد سایر امکانات برای جبران مسایل مالی آنها.

5- سرویس های تشخیص ویژه:

معمولاً برای حل مشکل گاهی نیاز به بعضی واحدهای خدماتی، درمانی، رفاهی، اجتماعی وجود دارد که با راهنمایی مددکار توسط خود مددجو و یا خانواده اش انجام بپذیرد مثلاً در مرحله تشخیص یا قبل از آن ، ممکن است برخی خدمات ویژه مثل تست هوش، آزمایش خون ، رادیوگرافی و ... برای مددجو انجام شده باشد و یا بشود که باید نتایج آن با ذکر تاریخ و مشخصات نوع تست یا آزمایش در این بخش گزارش شود. معمولاً پرونده های پزشکی برگی به نام خدمات اجتماعی دارند که بهتر است به صورت فعالیت های مددکاری در پرونده ضبط گردد.

6- ادامه فعالیت های ، اجرای طرح کمکی و ارزیابی :

در این مرحله، مددکار ضمن ارائه فعالیت ها و پی گیری های مستمر ، آنها را مرتب مورد ارزیابی قرار می دهد و نکات مثبت و ضعف را دوباره تجزیه و تحلیل نماید و در صورتی که در طول کار مشاهده شود که بعضی موارد اشتباه دیده می شود و یا مسائل و مشکلات دیگری سبب ضعف کار می گردد، لازم است طرح کمکی یا تشخیص مجددی داشته باشد و بر اساس مشکلات جدید طرح های جدید ارائه و به اجرا درآیند در یک گزارش مددکاری، ممکن است تشخیص مددکار چند بار تغییر کند و هر بار دقیق تر و کامل تر شود.

اجرای طرح کمکی در نهـایت منجر به استقلال مددجو می شود یعنی به مرحلـه ای می رسد که مددکار به توانایی مددجو برای حل مشکلاتش ، اطمینان می یابد سپس او را رها می کند و تنها در مقاطع خاصی مشکل او را پی گیری می کند.

7- پیگیری :

به خدماتی که مددکـار پس از قادر سـازی مددجو ارائه می نامید « پیگیری مشکل » می گویند و تحت همین نام گزارش می شود. هر زمان که مددکار از طریق مصاحبه بازدید منزل یا بازدید محل کار یا تماس تلفنی به پیگیری مسائل مددجو می پردازد، نتایج را باید باذکر تاریخ در این بخش درج نماید اگر پس از مدتی نیاز به پیگیری مشاهده نشود، پرونده را مختومه اعلام کرده و بایگانی می کند ولی اگر مددکار در این مرحله نیز مشکلاتی در زندگی مددجو احساس کند که به خدمات سایر افراد حرفه ای نیاز داشته باشد، لازم است وی را به همراه خلاصه پرونده به موسسۀ مربوطه ارجاع دهد به همین منظور تهیه خلاصه گزارش از هر مددجو جهت استفـاده دیگر افراد حرفه ای ضروری است . ممکن است گزارش مددکاری حاوی برخی اطلاعات سری و محرمانه زندگی مددجو باشد لذا باید از دسترس عموم دور مانده و تنها در اختیار افراد حرفه ای مثل پزشک، پرستار، مددکار و ... قرار گیرد آن هم با رضایت مددجو و به تناسب نیاز از آگاهی اطلاعات محرمانه مددجو، بنابراین هر مددکار باید مکان امنی برای نگهداری گزارشات مددجویان داشته باشد تا از دسترس سایرین دور باشد.

تهیه گزارش و شرح حال برای مددجویان از اولین اقداماتی است که مددکار اجتماعی حرفه ای انجام می هد

تهیه گزارش و شرح حال برای مددجویان از اولین اقداماتی است که مددکار اجتماعی حرفه ای انجام می هد

 گزارش نویسی

تهیه گزارش و شرح حال برای مددجویان از اولین اقداماتی است که مددکار اجتماعی حرفه ای انجام می هد. یک مددکار حرفه ای صرفا به مصاحبه مبنی بر علائم کنونی و سیر مشکل اکتفا نمی کند بلکه به مطالعه تاریخچه مشکل مددجو می پردازد. و وضع مددجو را از زمان قبل از مشکل فعلی مشخص می کند، زریا باید مشخص شود که چرا این مددجو برخلاف سایر افراد خانواده یا همکاران خود که در شرایط مساوی با آنها زندگی کرده گرفتار این مشکل کنونی است. برای این منظور باید تحقیق شود که آیا عوامل ارثی بوده، یل آنکه حالت ناتوان کننده روانی یا جسمی و یا محیطی در این امر دخالت داشته است.

گاهی لازم است با بستگان و دوستان نزدیک مددجو مصاحبه کاملی بعمل آید و تاریخچه زندگی بطور دقیق و با تفصیل هر چه بیشتر جمع آوری شود. هدف از این اقدام، ارزیابی نکات مثبت و منفی شخصیت مددجو و نیز نیروی سازگاری او در مقابل مشکلات معمولی زندگی است. علاوه بر این باید درباره وجود و یا عدم عوامل ارثی، روانی، جسمی و یا محیطی که ممکن است مشکلاتی را برای مددجو فراهم کرده و یا بطور غیر عادی وی را نسبت به آنها حساس کرده باشد، تحقیقاتی انجام شود و سهم هر یک از عوامل سبب شناختی ( اتیولوژیک) کاملا روشن گردد.

برای سهولت در تهیه گزارش و نوشتن شرح حال بیمار باید توجه کرد که طرز گرفتن شرح حال از مددجویی تا مددجوی دیگر تفاوت دارد. مددکاران حرفه ای برکسب اطلاعات لازم و درک شرایط مددجو به وضعیت خاص روانی و شرایط محیطی او توجه می کنند، بطور مثال اگر مددجو در مقابل موضوعی حساسیت خاصی داشته باشد مددکار صحبت درباره آنرا رها می کند و بررسی آنرا به زمان دیگری موکول می نماید. این موضوع حائز اهمیت است زیرا باید توجه داشت که مددجویان غالبا نسبت به اولین برخورد و نخستین عقیده ای که از مددکار پیدا می کنند، فوق العاده حساس هستند و به همین دلیل اولین مصاحبه به همان اندازه که از لحاظ تشخیص با ارزش است از نظر دستیابی به شیوه حل مشکل و نحوه درمان نیز حائز اهمیت است.

کودک ازاری

کودک ازاری عبارت است از هرگونه فعل یاترک فعل که  باعث ازار روحی وجسمی وایجاد آثار ماندگار در وجود یک کودک شود. کودکان در اجتماع خانواده ورسانه های گروهی ممورد خشونت قرار میگیرند

تحقیقات نشان میدهد که مهمترین حمایت کننده کودک از اثرات مخرب خشونت رابطه مستحکم بایک والد باکفایت وخوب است.

کودک ازاریی ببه دوشکل فیزیکی وروانیی میباشد

کودک ازاری روانی

سختگیری مالی والدین برکودک محروم کردن از غذا ممماانعت از حاضر شدن درکلاس درس حبس در حمام یازیر زمین از اشکال مخفی کودک ازاری است

کودک ازاری میتواند شامل تماشا یا شنیدن وقایع خشونت امیز در خانواده اجتماع ویا رسانه های گروهی مثل تلوزیون سینما واینترنت باشد.

بر اساس آمار ارایه شده از سوی انجمن روان درمانی امریکا هر کودک امریکایی درطول  یک هفته 28ساعت تلوزیون نگاه میکند ودر سن حدود 18سالگی 16000مورد قتل ساختگی و200000عمل خشونت زا خواهد دید تلوزیون خصوصی برای کودکان 50تا 60 برابرخشن تر است تا برای بزرگسالان بعضی از  کارتون ها به طور میانگین بیش از 80مورد عمل خشونت زا در ساعت پخش میکنند

با ورود بازیهای کامپیوتری بسیاری از کودکان ووجوانان بیش از پیش مورد خشونت رسانه ها واقع میشوند

کودکانی که درخانواده شاهد ضرب وشتم والدین خود هستند ویا در اجتماع شاهد نزاع خیابانی بودند در واقع مورد خشونت قرار گرفته اند.

مطالعات انجام شده بر روی کودکان درسال  های 1989تا1996آشکار کرد کودکان مورد خشونت ؛ بیشتر رفتار های پرخاشگرانه داشته ومسایلی را در مدارس نظیر کجج خلقی کتک کاری های مدام  بروزمیدهند

رفتار های درونی مثل افسردگی رفتار های مستعد خودکشی تشویش بیم استرس ترس مرضی بیخوابی پرش عضله شب ادراری وعزت نفس پایین

کودکان مورد خشونت توانایی هایشان کاهش یافته در انجام تکالیف مدرسه دچار مشکل شده ونمرات پایین تری کسب میکنند

تا اینجا درمورد آثار مخفی کودک ازاری که بهشکل روانی بود صحبت کردیم حال به کودک ازاری فیزیکی که شامل تنبیه بدنی تجاوز جنسی میباشد میپردازیم

آثار جسمی کودک طیف وسیعی دارد کتک زدن نیشگون گرفتن تکانهای شدید به کودک سیلی زدن داغ کردن گازگرفتن و....

چرا پدرمادر فرزند خود راکتک میزنند

اغلب ما فرزند داریم گاه احساس میکنیم میخواهیم انهارا کتک بزنیم این احساس به ویژه وقتی فرزندمان ازگریه دست نمیکشد بروزمیکند.ویا رویحرف ماحرفی میزنددرماتشدید میگردد

گاه بیش از رفتار کودک حال خودما واینکه تاچه اندازه خسته زیر فشار عصبی مضطرب یا ناخوشنودهستیم سبب بد رفتاری ما با فرزندانمان میشود

بسیاری ازما میتوانیم این احساس را درخود کنترل کنیم اما متاسفانه بسیاری از والدین از انجام این مهم بر نمی آیند

اغلب کسانی که فرزندان خود را مورد ضرب وشتم قرار میدهند خود در خانواده هایی بزرگ شده اند که در انجا بد رفتاری جسمانی متداول بوده است.

بخش مهمی از رفتار آنان تکرار مستقیم آن چیزی است که خود درکودکی نجربه کرده بوده اند ودر کم سالی اموخته اند الگوی انها کسی بوده که با انها بد رفتاری کرده است.

اخرین تحقیقات دانشمندان امریکایی نشان داده شده است که تنبیه بدنی کودکان نه تنها انان را تربیت نمیکند بلکه موجب دروغگویی شرارت نفرت آنان از جامعه میشود

دانشمندان پس از ازمایشهایی که روی کودکان انجام داده اعلام کردند هرچه تنبیه بدنی کودک بیشتر باشد نفرت انان از جامعه نیز بیشتر خواهد شد کودکانی که تنبیه بدنی میشوند بیش ازهمسالان خود به دروغگویی وفریبکاری تمایل پیدامیکنند وسپس از رفتار های بد وشکستن عمدی اشیا احساس پشیمانی نمیکند.

بد رفتاری جنسی با کودک چیست

بد رفتاریی جنسی با کودک به صورت هرگونه تماس جنسی ناخواسته فرد بالغ با کودک تعریف شده است.

بنابراین تعریف دیگر ازار جنسی عبارت است از استفاده از کودک برای اذت بردن توسط یک فرد بزرگسال برای ارضای نیازها ویا تمایلات جنسی خودش.

بر اساس امار های کشور های عربی 90درصد قربانیان سوءاستفاده های جنسی  دختر و20درصد پسر هستند که سن این کودکان بین 4تا 12سال بوده است.

واز هر 6پسر یکنفر مورد سوء استفاده جنسی قرار میگیرد.

متوسط سن کودکانی که مورد سوء استفاده جنسی قرار میگیرند 9سال است.

93درصد احتمال دارد کودک کسی راکه از او سوءاستفاده میکند بشناسد.

47درصد احتمال دارد این فرد از اعضای خانوواده یا فامیل باشد بسیاری ازکودکان از این اعمال آگاهی ندارند تنها در سنین 11-20سالگی است که  آنان میفهمند این قبیل اعمال از نظر اخللاقی نادرست است.

محققان چندین عوامل  تشدید کننده آثار منفی تجاوز بر روی قربانی را ذکر کرده اند.

هرچه سن  قربانی بیشتر باشد تجارب سخت تری خواهد داشت اگر کودک درحال رشد باشد ممکن است سوءاستفاده جنسی آثار غیر قابل جبرانی را بر فرایند های روانشناختی وفیزیولوژیکی او بر جای گذارد وموجبات تاخیر ویا وقفه برروی برخی عملکرد های رشدی وی را فراهم اورد.

سن متجاوز

هرچه سن متجاوز بیشتر باشد آثار شدیدتری برقربانی بر جای خواهدگذاشت

جنسیت متجاوز

متجاوزان مذکر آثار سخت تری وجدی تری برکودک میگذارد

طول دوره تجاوز

هرچه سوء استفاده جنسی طولانی تر باشد آثار منفی وشدیدتری بر قربانی خواهد گذاشت.

شدت سوءلستفاده

هرچه فعالیت های جنسی متجاوز متنوع تر باشد آثار منفی بیشتری بر جای میگذارد

ارتباط متجاوز وقربانی

هرچه رابطه بین متجاوز وقربانی نزدیکتر باشد مثل پدر  ناپدری برادر و... اثار ایجاد شده مننفی وشدیدتر است

تعداد سوءاستفاده کنندگان

اگر تعداد سو استفاده کنندگان ممتعددباشد آثار شدیدتری برقربانی برجا میماند

بی توجهی خانواده ومسئولین

ممکن است قربانی موضوع موردسوءاستفتده جنسی قرارگرفتن خود را به خانوادده اطلاع دهدوبا بی توجهی اعضای خانواده مواجهشود ویا حتی ممکن است قربانی راطردکنند

وجود ارتباط ضعیف بین قربانی و خواهر وبرادرانش

اگر روابط بین قربانی خواهر وبرادرانش صمیمانه ونزدیک باشد آثار سوءاستفاده تخفیف خواهد یافت.

اگر قربانی مورد درمان لازم قرار نگیرد واگر شکایت کرده باشد ومراجع قانونی به دلیل کمبود شواهد لازم شکایت رامختوم اعلام کنند آثار منفی بیشتری روی قربانی خواهد داشت.

آگاهی جنسی به کودکان

به اعتقاد برخی روانشناسان بایستی کودک را متناسب به سن انها درزمینه سوءاستفاده جنسی اگاه کرد تجربه سوءاستفاده

جنسی در دوره کودکی اتفاق ناخوشایندی است که میتواند نتایج ان تا بزرگ سالی تداوم پیداکند وممکن است درزمان ازدواج به شکل اختلالات جنسی خوود را نشان دهد آنان معتقدند وجود رفت وامد های خانوادگی واجتماعی فرزندان را در برقراری روابط بین فردی تقویت میکند.

پدر ومادر های میتوانند بدون بکاربردن لفظ آزار جنسی پنج نکته اساسی برای پیشگیری از آزار را به کودکان 5تا11ساله خود اموزش بدهند

برای چنین اموزشی پدرمادرهانیازندارند که وارد گفت وگوهای دشوارشوند یا فکر کنند چطور میتوانند چنین موضوع حساسی را به کودک خود یادبدهند 

آنچه لازم است تنها پنج نکته است که با گفت وگوهای ساده میتوان به کودک آموخت به انها میتوان قانون لباس زیر نام داد اینکه چگونه به این فرزندان یاد بدهید به خود شما بستگی دارد شما شما بهتر از هرکس دیگری میدانید که چگونه این کار را انجام دهید.

واما چند توصیه ساده

گفت وگو درباره ایمنی وامنیت کودک راتکرار کنید وفقط به یک بار بسنده نکنید یاد آوری این نکته در گفتوگوهای ساده روزمره بسار مفیدند

زمانی که کودک حاضر یامایل به چنین گفتوگویی نیست اصرار نکنید وان را به موقعیت مناسب دیگری موکول کنید.

این گفتوگوها را درمکالمات وبرنامه های روزمره یاحتی بازی ادغام کنیم در این صورت چنین گفتوگوهایی هم برای شما وهم برای کودک راحت وطبیعی ترخواهد بود.

هرچیزی که با لباس زیر پوشانده شود عضو خصوصی است هیچکس حق ندارد به انها دست بزند هیچکس حق ندارد که بخواهد ان راببیند حیچ کس حق ندارددرباره ان با شما حرف بزند اگر چنین اتفاقی افتاد کودک باید نه بگویید

بدن کودک فقط متعلق به خودش واختیار بدنش فقط دست خودش است.نه هیچکس دیگر

به کودک یاد بدهید موقع حمام پدر ومادر وموقع درمان پزشک یاپرستار اجازه دارند به بدن اودست بزنند به شرط اینکه حتما ازکودک اجازه بگیرند.

در غیر این صورت هیچکس مجاز به چنین کاری نیست وکودک باید به هرکس در این باره نه بگوید وبه فرد مورد اعتمادش این موضوع را اطلاع دهد.

نه گفتن حق کودک است نه گفتن را به کودک یاد بدهید کودک حق نه گفتن دارد وباید به او یاد داد که این حق اوست ونباید از نه گفتن احساس خجالت یا ناراحتی کند وقتی کودک نه گفتن را یاد بگیرد وان را حق خود بداند یاد میگیرد که اختیار بدن و احساسش دست خودش است به عنوان پدر مادر گاهی شما مجبور میشوید که بر خلاف میل کودک رفتار کنید اما اگر کودک بتواند به اعضای خانواده نه بگویید یاد میگیرد که به دیگران هم نه بگویید به کودکان اموزش دهید به هرکس بخواهد با بدن او کاری کند نه بگوید واصرار ویا تطمیع یا هر روش دیگری نباید نه را عوض کند.

راز های بد نباید رازبماند کودک باید یاد بگیرد درباره رازهایی که او را ناراحت میکندحرف بزند به کودک باید یاد داد که بین رازهای خوب وبد تفاوت وجود دارد رازهای خوب مثلا خرید پنهانی وهدیه رامیتوان مخفی نگه داشت امارازهای بد را باید به فرد مورد اعتمادی گفت برای اینکه کودک بتواند چنین کند باید اعتماد به نفس داشته باشد واین با زندگی در اسایش وامنبت حاصل میشود بزرگ ترین ابزار کودک ازار مخفی کاری است کودک باید بداند هر رازی ناراحتش میکند یا برخلاف میلش است نباید راز باقی بماند

کمک بخواه؛همیشه کسی هست که کمک کند اگر کودک احساس غم نگرانی ویا ترس میکند میتواند با بزرگ سالی که به او اعتماد دارد این را در میان بگذارد به کودک اطمینان خاطر دهید که این احساسات منفی تقصیر او نیستند وبیان انها هم برایش دردسر ساز نخواهد بود مطرح کردن این ترس ها ونگرانی ها الزاما نباید با پدرمادر باشند ممکن است این موضوعات با خواهر وبرادر دوست خانوادگی معلم پزشک وروانشناس مطرح شوند

داستان کودکی که از امو سوءاستفاده شده داستان ناتمامی است که پایان ندارد

ادامه مطلب ...